loading...
قرآن و عترت
کنعانی هرندی بازدید : 62 سه شنبه 20 اسفند 1392 نظرات (0)

 

گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌كنم …
گفتی:
فانی قریب
    
.:: من كه نزدیكم (بقره/۱۸۶) ::.

 

 

*****************************************************


گفتم: تو همیشه نزدیكی؛ من دورم… كاش می‌شد بهت نزدیك شم
گفتی:
و اذكر ربك فی نفسك تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال
    
.:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد كن (اعراف/۲۰۵) ::.

 

*****************************************************


گفتم: این هم توفیق می‌خواهد!
گفتی:
ألا تحبون ان یغفرالله لكم
    
.:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/۲۲) ::.

 

 

*****************************************************


 

گفتم: معلومه كه دوست دارم منو ببخشی …
گفتی:
و استغفروا ربكم ثم توبوا الیه
    
.:: پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه كنید (هود/۹۰) ::.

 

 

*****************************************************


 

گفتم: با این همه گناه… آخه چیكار می‌تونم بكنم؟     
گفتی:
الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده
    
.:: مگه نمی‌دونید خداست كه توبه رو از بنده‌هاش قبول می‌كنه؟! (توبه/۱۰۴) ::.

 

 

*****************************************************


 

گفتم: دیگه روی توبه ندارم ...
گفتی:
الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب
    
.:: (ولی) خدا عزیزه و دانا، او آمرزنده‌ی گناه هست و پذیرنده‌ی توبه (غافر/۲-۳ ) ::.

 

 

*****************************************************


 

گفتم: با این همه گناه، برای كدوم گناهم توبه كنم؟ 
گفتی:
ان الله یغفر الذنوب جمیعا
    
.:: خدا همه‌ی گناه‌ها رو می‌بخشه (زمر/۵۳) ::.

 

 

*****************************************************


 

گفتم: یعنی بازم بیام؟ بازم منو می‌بخشی؟
گفتی:
و من یغفر الذنوب الا الله
    
.:: به جز خدا كیه كه گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/۱۳۵) ::.

 

 

*****************************************************


 

گفتم: نمی‌دونم چرا همیشه در مقابل این كلامت كم میارم! آتیشم می‌زنه؛ ذوبم می‌كنه؛ عاشق می‌شم! …  توبه می‌كنم
گفتی:
ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین
    
.:: خدا هم توبه‌كننده‌ها و هم اونایی كه پاك هستند رو دوست داره (بقره/۲۲۲) ::.

 

 

*****************************************************


 

ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرك     
گفتی:
الیس الله بكاف عبده
    
.:: خدا برای بنده‌اش كافی نیست؟ (زمر/۳۶) ::.

 

 

*****************************************************


 

گفتم: در برابر این همه مهربونیت چیكار می‌تونم بكنم؟
گفتی:
یا ایها الذین آمنوا اذكروا الله ذكرا كثیرا و سبحوه بكرة و اصیلا هو الذی یصلی علیكم و ملائكته لیخرجكم من الظلمت الی النور و كان بالمؤمنین رحیما
.:: ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد كنید و صبح و شب تسبیحش كنید. او كسی هست كه خودش و فرشته‌هاش بر شما درود و رحمت می‌فرستن تا شما رو از تاریكی‌ها به سوی روشنایی بیرون بیارن . خدا نسبت به مؤمنین مهربونه (احزاب/۴۱-۴۳) ::.

 

*****************************************************

منبع: چرخ و فلک

کنعانی هرندی بازدید : 45 دوشنبه 11 اسفند 1393 نظرات (0)

حوض كوثر

"كوثر" بر وزن "فوعل" وصفى است كه از "كثرت" گرفته شده و به معناى "خير كثير و فراوان" است. گستره‌‏ى معنايى اين واژه چنان وسيع و جامع است كه مصاديق بى‌‏شمارى از جمله "خير بى‌نهايت" را نيز مى‏‌تواند شامل شود. براى واژه‌‏ى "كوثر" كه در سوره‌‏ى مباركه كوثر آمده است، در تفاسير شيعه و سنى معانى بسيارى براىش ذكر شده است كه جملگى، از مصاديق همين خير كثيرند؛ مصاديقى مانند: 1. حوض و نهر كوثر...،
2. مقام شفاعت كبرا در روز قيامت، 3. نبوت، 4. حكمت و علم، 5. قرآن، 6. كثرت اصحاب و پيروان، 7. كثرت معجزات، 8. كثرت علم و عمل، 9. توحيد و ابعاد آن، 10. نعمت‌‏هاى خدا به پيامبر(ص) در دنيا و آخرت، 11. نسل كثير و ذريه فراوان كه در گذر زمان باقى بمانند. بى‏‌گمان اين فراوانى ذريه و باقى ماندن نسل پيامبر(ص) از وجود دختر والا گهر ايشان، فاطمه‌ی زهرا(س) نشأت گرفته است. پس بارزترين مصداق "كوثر" وجود مبارک حضرت زهرا(س) مى‏‌باشد. بيانگر اين حقيقت و شاهد اين واقعيت، شأن نزول و سياق آيات سوره‌ی كوثر است. آرى وجود فاطمه(س) منبع خير كثير است كه هم باعث ماندگارى رسالت پيامبر(ص) تا روز رستاخيز شده است و هم عامل جاودانگى نسل پاک او.[1]
از اين‌رو، با استناد به روايات مربوط به حوض كوثر و شأن نزول سوره‌‏ى كوثر و متن و سياق آيات، مى‌‏توان نتيجه گرفت: "كوثر" داراى دو مصداق بارز، يكى در دنيا و يكى در آخرت است. مصداق دنيوى آن كه همان "كوثر محمدى" است، فاطمه‌ی زهرا(س) است كه منشأ اولاد و ذريه‏ و نسل پاک پيامبر(ص) است، كه ايشان و ذريه‌‏ى او مردم را در دنيا از معارف و اخلاق و احكام و آداب الاهى سيراب نموده‌‏اند و مصداق ديگر آن كه "كوثر بهشتى" است، حوضى در بهشت است كه على(ع) و ديگر امامان معصوم(‏ع) ساقى آن مى‌‏شوند و كام تشنگان رهيده از صحراى محشر را سيراب مى‌‏نمايد.[2]
اوصاف حوض كوثر
ویژگی‌های حوض كوثر از زبان رسول الله(ص) چنین است: حوض كوثر نهرى است داراى خير كثير در بهشت كه از حوضى مى‏‌ريزد و اطراف آن به عدد ستارگان آسمان، ظروفى چيده شده است و امت من پس از ورود به بهشت بر آن وارد مى‏‌شوند. در پيش من حوضى است به وسعت مدينه تا يمن، يا وسعت مدينه تا عمان. كناره‏‌هاى آن از طلا است و شراب(نوشيدنى) آن از برف و شير، سفيدتر و از عسل شيرين‌‏تر و از مِشک خوش‌بوتر است و بر سنگ‏‌هاى بزرگ لؤلؤ و مرجان جارى مى‏‌شود. هركس از آن بنوشد، هرگز تشنگى بر او عارض نشود و اولين كسانى كه بر آن وارد مى‌‏شوند، مهاجران (از مكه به مدينه) فقير مى‏‌باشند. والى و ساقى آن، امام على(ع) است. مؤمنان پس از نوشيدن از آب كوثر اطراف پيامبر(ص) جمع شده و از ديدار يكديگر خشنود مى‌‏شوند. چشمه كوثر از ساق عرش است كه آن‌جا منزلگاه اوصيا(ع) و شيعيان ايشان است و از آن‌جا با دو ناودان به حوض ريخته مى‏‌شود و سپس با دو نهر در بهشت جريان مى‌‏يابد. براى هر پيامبرى در بهشت نهرى است كه به دلیل كثرت وارد شوندگان بر حوضشان بر يكديگر مباهات مى‌‏كنند، لكن من اميدوارم كه وارد شوندگان بر حوضم بيشتر از سايرين باشد.[3]
حوض كوثر در كلام امامان معصوم‏
اميرمؤمنان(ع) فرمودند: «حوض كوثر ما مملوّ است و در آن دو نهر مى‏‌ريزد از بهشت، يكى از چشمه‌‏ى تسنيم و ديگرى از چشمه‌‏ى معين».[4]
و در حديث معتبر، امام صادق(ع) فرمودند: كسى كه دلش براى مصيبت ما به درد آید، در وقتِ مردن فرحناک مى‌‏شود، فرحى كه هرگز از دل او بيرون نمى‌‏رود تا در حوض كوثر بر ما وارد شود و كوثر خوشحالى مى‏‌كند؛ چون دوست ما بر او وارد مى‌‏شود. حتى آن‌كه به او مى‏‌چشاند از لذت انواع خوردنى‌‏ها كه نمى‏‌خواهد از آن‌جا به جاى ديگر رود. هر كس از آن يک شربت بياشامد، هرگز تشنه نشده و بعد از آن هيچ‌گاه تعب نكشد. و آن به سردى كافور و بوى مشک و طعم زنجيل است و از عسل شيرين‌‏تر و از مسكه نرم‌‏تر و از آب ديده صاف‌‏تر و از عنبر خوش‌بوتر مى‌‏باشد. از چشمه‏‌‌ى تسنيم بهشت بيرون مى‌‌‏آيد. بر نهرهاى بهشت همه مى‌‏‌گذرد و بر روى سنگ ريزه‌‏‌ى مرواريد و ياقوت جارى مى‌‌‏شود و... . و هر ديده‏‌اى كه در مصيبت ما بگريد، البته شاد و خوشحال گردد به نظر كردن به كوثر. آب مى‏‌دهند از آن همه‌‏ى دوستان ما را، اما به قدر محبت و متابعت ما، از آن لذت مى‌‏برند و هر كس محبتش بيشتر است، لذتش بيشتر خواهد بود،... .[5]
شايان ذكر است كه بدون تردید دوازده امام معصوم(ع)، همگى در روز قيامت، ساقى حوض كوثرند. چنان‌كه از احاديث و براهين ظاهر است و سيدالشهداء(ع) فرمودند: «و نحن وُلاة الحوض نسقى وُلاتنا»؛[6] ماييم صاحبان حوض كوثر، سيراب مى‌‏نماييم دوستان خود را. همان‌گونه كه پيامبر(ص) اميد آن داشتند كه وارد شوندگان بر حوضشان بيشتر از سايرين باشند، هر مسلمانى كه نام كوثر و توصيفات آن‌را مى‌‏شنود، آرزو مى‌‏كند كه از وارد شوندگان بر حوض و بر نبى(ص) قرار گيرد، اما روشن است كه اگر اين اميد و رجا واقعى باشد، بايد براى دست‌يابى به آن كوشيد، و پس از كسب زاد و توشه نيز بايد مراقبت نمود تا اين سرمايه توسط رهزنان و شياطين جنى و انسى، بيرونى و درونى به يغما نرود و يا دچار آفت نشود و إلاّ زحمت‏‌ها بر باد رفته و حاصلى از آنان نخواهد چيد و ورود او بر حوض، تبديل به خواب و خيال مى‌‏شود و دلخوش كردن به خواب و خيال و آماده نشدن و تلاش ننمودن براى تحصيل مطلوب، كارى غافلانه و اميدى بيهوده است.
 
[1]. ر. ك: مصباح يزدى، محمد تقى، جامى از زلال كوثر، ص 20 - 22 ؛ علامه طباطبايى، محمد حسين، تفسير الميزان، ج 20، ص 370، و تفاسير مختلف، ذيل سوره كوثر.
[2]. البته اين كه چه رابطه و نسبتى بين "كوثر محمدى" و "كوثر بهشتى" وجود دارد، نياز به تعمّق و بررسى و مجال افزون ترى مى‏باشد. و شايد بتوان گفت عقل و انديشه‏ انسان‏هاى معمولى از فهم و تصور آن عاجز است.
[3]. ر. ك: فيض كاشانى، محسن، محجة البيضاء، ج 8، ص 352 - 353 و ساير تفاسير ذيل سوره كوثر.
[4]. علامه مجلسى، حق اليقين، ص 453، بحارالانوار، ج 8، ص 18.
[5]. علامه مجلسى، حق اليقين، ص 455.
[6]. بحارالأنوار، ج 45، ص 49.
کنعانی هرندی بازدید : 18 سه شنبه 05 اسفند 1393 نظرات (0)

  • قران داراي 114 سوره است
  • قران داراي 6236 ايه استتست
  • قران 114 بسم الله الرحمن الرحيم دارد
  • قران داراي 120 حزب ميباشد
  • قران 30 جز دارد
  • قران 115 بسم الله دارد
  • 70بار نام قران در قران بكار رفته است
  • بزرگترين سوره قران بقره است
  • بهترين نوشيدني كه در قران به ان اشاره شده است شير ميباشد
  • كوچكترين سوره قران كوثر ميباشد
  • بهترين ايه ايهالكرسي است
  • ايه 282 سوره بقره بزرگترين ايه قران است
  • عظيم ترين ايات بسم الله الرحمن الرحيم ميباشد
  • بهترين خوردني كه در قران ذكر شده عسل ميباشد
  • منقورترين كار حلال نزد خداوند طلاق است
  • كوچكترين ايه قران مدها متان در سوره الرحمن است
  • بهترين شب در قران شب قدر است
  • بهترين ماه در قران ماه رمضان است
  • بهترين سوره قران يسن است
  • سوره حمد به مادر قران معروف است
  • سوره فجر به سوره امام حسين ( ع) معروف ا
  • سوره هاي اسرائ حديد حشرصف جمعه تغابن واعلي به مسبحات مشهورند
  • 86 سوره مكي و 28 سوره مدني است
  • سورهيسن به قلب قران معروف است
  • سوره هاي سجده فصلت نجم وعلق سجده واجب دارند
  • سوره حمد به زبان بندگان نازل شده است
  • قران كريم در سوره حمدد خلاصه شده است
  • سوره توبه بسم الله الرحمن الرحيم ندارد
  • سوره الرحمن به عروس قرانمعروف است
  • سوره نمل دو بسم الله الرحمن الرحيم دارد
  • تعداد 29سوره قران با حروف مقطعه اغاز ميشوند
  • سوره حمد دو مرتبه بر پيامبر اكرم ( ص) نازل شده يكبار در مدينه و يكبار در مكه
  • در سوره هاي فلق و ناس به معوذتين معروفند
  • سوره عاديات منسوب به حضرت علي(ع) است
  • سوره اسرا به بني اسرائيل معروف است
  • 37سوره قران در جز 30 قرار دارند
  • سورهايي كه توصيه شده در نماز جمعه خوانده شود عبارتند از منافقون و جمعه
  • سوره اي كه در شان اهل البيت ( ع) نازل شده سوره دهر است
  • سوره حجرات سوره اخلاق و ادب است
  • داستان گوساله پرستي بني اسرائيل در سوره طه بيان شده است
  • ايه الكرسي در سوره بقره قرار دارد
  • ايه معروف و ان يكاد الذين كفروا... در سوره قلم قرار دارد
  • دعاي ربنا اتنافيالدنيا حسنه ...در سوره بقره ايه 201 ميباشد
  • در ايه 7 سوره احزاب نام پنج تن از پيامبران اولوالعزم بيان شده است
  • ايه معروف امن يجيب المضطر اذا دعاه ويكشف اسو در سوره نمل ايه 62 ميباشد
کنعانی هرندی بازدید : 39 شنبه 11 بهمن 1393 نظرات (0)

سوره: بقره

شمارگان: سوره بقره اولین سوره ای است که در مدینه بر پیامبر صلی الله علیه و آله فرود آمد و ۲۸۶ آیه، ۶۲۲۱ کلمه[۱] و ۲۵۵۰۰ حرف دارد.

نزول:

در ترتیب نزول سوره ها این سوره هشتاد و ششمین سوره است، یعنی بعد از سوره ی مطفّفین فرود آمد و در ترتیب فعلی قرآن، دوّمین سوره به شمار می آید.

نام ها:

این سوره فسطاط القرآن و سنام القرآن نیز نامیده شده است. نام گذاری این سوره به « بقره »، ( گاو ماده ) بدین مناسبت است که در آیات ۶۷-۷۳ آن، داستان گاو بنی اسرائیل آمده است.[۲]

 

 

موضوعات کلّی سوره:

این سوره که طولانی ترین سوره قرآن کریم است و حدود دو جزء و نیم از سی جزء قرآن را شامل می شود و مهم ترین آیه ی آن « آیة الکرسی » یعنی آیه ی ۲۵۵ است.[۳] که محتوای توحیدی خاصی دارد.

ولی با این حال جامعیت آن از نظر اصول اعتقادی اسلام و بسیاری از مسائل عملی ( عبادی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ) قابل انکار نیست.

چه این که در این سوره:

۱- پیرامون توحید و شناسائی خدا مخصوصاً از طریق مطالعه ی اسرار آفرینش آمده است.

۲- تقسیم بندی مردم در برابر هدایت و روشنگران قرآن، در سه گروه: مؤمنان، کافران و منافقان.

۳- بحث هائی در زمینه معاد و زندگی پس از مرگ، مخصوصاً مثال های حتی آن مانند: داستان ابراهیم و زنده شدن مرغ ها و داستان عُزیر.

۴- بیان قوانین اسلام در عبادات و معاملات.

۵- اعجاز قرآن و اهمیت این کتاب آسمانی.

۶- بسیار مفصل و طولانی درباره ی یهود و منافقان و موضع گیری های خاص آنها در برابر اسلام و قرآن، و انواع کارشکنی های آنان در این رابطه.

۷- در زمینه ی تاریخ پیامبران بزرگ مخصوصاً ابراهیم علیه السلام و موسی علیه السلام.

۸- بحث هائی در زمینه ی احکام مختلف اسلامی از جمله نماز، روزه، جهاد در راه خدا، حج و تغییر قبله،

ازدواج و طلاق، احکام تجارت و دین، و قسمت مهمی از احکام ربا.

۹- بحث های فراوانی در زمینه ی انفاق در راه خدا.

۱۰- مسأله قصاص و تحریم قسمتی از گوشت حرام و قمار و شراب و بخشی از احکام وصیت و مانند آن.

۱۱- مؤمنین، مشرکین و منافقین خلقت آدم و دستور سجده فرشتگان در برابر آدم.

۱۲- سرپیچی ابلیس از سجده به آدم.

۱۳- بنای کعبه توسط حضرت ابراهیم و نعمت های خدا.

داستان های سوره:

حضرت آدم: ۳۰ تا ۳۸، حضرت موسی: ۵۱ تا ۷۳ ، حضرت ابراهیم: ۱۲۳ تا ۱۳۳ و ۲۸۵ تا ۲۶۰، حضرت داوود: ۲۴۶ تا ۲۵۱، جنگ بدر: ۲۱۷ و ۲۱۸، طالوت و جالوت: ۲۴۶ تا ۲۵۱، گاو بنی اسرائیل: ۶۸، اصحاب السبت: ۶۵، مهاجرین: ۲۱۸، عُزیر و مرگ ۱۰۰ ساله ی او: ۲۵۹٫

فضیلت سوره:

در فضیلت تلاوت این سوره، روایات پراهمیتی در منابع اسلامی نقل شده است: از جمله مرحوم « طبرسی » در مجمع البیان، از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چنین نقل می کند که می پرسیدند: کدامیک در سوره های قرآن از همه برتر است؟ فرمودند: سوره « بقره » عرض کردند: کدام آیه از آیات سوره ی بقره افضل است؟ فرمودند:     « آیة الکرسی ».[۴]

از امام سجاد علیه السلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چنین نقل شده است: کسی که چهار آیه از آغاز سوره ی بقره و آیة الکرسی و دو آیه بعد از آن و سه آیه از آخر آن را بخواند هرگز در جان و مال خود ناخوشایندی نخواهد دید، شیطان به او نزدیک نمی شود، و قرآن را فراموش نخواهد کرد.[۵]

 


۱- دکتر شحانه تعداد ۶۱۲۱ عدد را گزارش کرده است- اهداف و مقاصد سوره ها، ترجمه سید محمد باقر حجتی، ص۳۷

۲- تفسیر تسنیم، ج۲، ص۲۷

۳- مجمع البیان، ج۱، ص۳۲- نورالثقلین، ج۱، ص۲۶

۴- نورالثقلین، ج۱، ص۲۶ – مجمع البیان، ج۱، ص ۳۲ – در المنثور، ج۱، ص ۲۰ ( دارالمعرفة )

۵-  کافی، ج۲، ص۶۲۱- بحارالانوار، ج۸۹ ، ص

کنعانی هرندی بازدید : 21 دوشنبه 15 دی 1393 نظرات (0)

قرآن سندی آسمانی و استوار نامه ای ملکوتی است که پیامبر اکرم(ص) آنرا برای اثبات رسالت خویش در برابر جهانیان گشوده است ولی باید توجه داشت که معجزه بودن قرآن برای همیشه و همه نژادها خود یک نوع اعجاز است زیرا این کتاب باید از آغاز نبوت آن بزرگوار تا پایان جهان هم چنان بصورت سندی زنده و دلیلی غیر قابل انکار بر صدق ادعای وی و سفارت آسمانی آن حضرت باقی باشد در حالی که انسانها از آن تاریخ تا عصر ما دوران مختلفی را پشت سر نهاده و تکامل های دیگری را نیز در پیش دارند.

در چهارده قرن قبل مردم در سراسر جهان تقریبا در حالت بی خبری و نادانی بسر برده و از نظر فکری در مرتبه نازلی قرار داشتند ولی قرآن در همان عصر و در آن شرایط نامساعد معجزه بزرگ و دلیل قاطع بر نبوت پیغمبر اسلام(ص) بوده است. در جهان ما و در عصر کنونی نیز که انسان ها به بسیاری از اسرار و رموز جهان آفرینش پی برده و از حقایق علمی فراوانی آگاهند و باز هم قرآن معجزه و برای اثبات رسالت آن بزرگوار سندی قاطع است! و این مسئله خود نوعی اعجاز بشمار می آید.

قرآن به لغت عرب که اصولی ترین و جامع ترین لغات زنده ی جهان است نازل گردیده و جنبه فصاحت و بلاغت آن نژاد سرسخت عرب را به زانو درآورده بود ولی همین کتاب در عصر حاضر و برای نژادهای مختلف و ملتهای دیگر هم جنبه اعجاز دارد! اینکه اعجاز قرآن برای همیشه باقی است و گذشته زمان و تکامل فکری ابناء آدم هیچ گونه ضربه ای بر این سند آسمانی وارد نیاورده خود یک معجزه و خارق عادت است.

 

اعجاز قرآن از جنبه های گوناگون

بحث و بررسی درباره چگونگی اعجاز قرآن در همه عصرها و زمان ها و برای همه تیره ها و نژادها موضوعی است که شرح آن به نوشتن دهها جلد کتاب قطور نیاز دارد ولی با این حال از آنجا که گفته اند(ما لایدرک کله لا یترک کله) به ناچار ما نیز در اینجا بطور فشرده به قسمت هائی محدود از جنبه های اعجاز قرآن اشاره کرد و نمونه هائی از آن را در این جا نقل می کنیم:

اول) اعجاز قرآن از نظر فصاحت و بلاغت

احاطه به لغات و در دسترس داشتن واژه ها، چندان  دشوار نیست اما، ترکیب و نیز ترتیب و تنظیم آنها به شیوه یی که رعایت فصاحت و بلاغت شده باشد و هم جمله بندی به گونه یی باشد که بیان در همانحال که در دسترس ذهن خواننده است، در بالاترین جایگاه باشد، کاری است که بی رعایت قواعد باریک و دقیق ادبی و مهارت ذوقی سرشار، انجام پذیر نیست.

در فن «فصاحت و بلاغت» آمده است که:

برای فصاحت و بلاغت در هر گفتار و یا نوشتار، رعایت سه موضوع ضروری است: ۱٫ احاطه به واژه ها و معانی. ۲٫ قدرت فکر و لطافت ذوق. ۳٫ قدرت بیان یا قلم. اما همواره باید در نظر داشت که اگر چه همه ی قواعد و ضروریات فصاحت و بلاغت نیز، رعایت شود، باز کسی نمی تواند مدعی گردد که نوشته یا گفته ی او در همه زمانها «برترین» است و کسی همانند آن نمی تواند آورد.

اما، خداوند متعال، که حوزه ی قدرت و دانش او را پایانی نیست، از ترکیب و تنظیم کلمات، در قرآن سخن را به گونه یی آراسته است تا هیچکس گرچه بلیغترین و فصیحترین مردمان، نظیر آن، نتواند. و این است رمز جاودانه بودن قرآن و سند پیامبری جاوید حضرت محمد(ص). اصولاً متدولوژی خاص این کتاب، چنین امری را ایجاب می کند(۱)، به عبارت دیگر فصاحت و بلاغت را ابعاد و شاخه هایی است که بدان اشاره می کنیم:

الف- سبک و اسلوب

قرآن کریم از سبک و اسلوب معجزه آسایی برخوردار است که هیچ کتابی آن را ندارد. اسلوب این کتاب آسمانی، قابل تقلید نیست، چرا که سبک آن با معانی بلندی قرین می باشد. اگر کسی بخواهد نظم و اسلوب کلامی را با مضامین بلند آیات هماهنگ سازد، معانی جمله ها مضحک و مبتذل می شود و اگر بخواهد مفاهیم معقول و منطقی آیات الهی را در قالب آن اسلوب بریزد، امکان پذیر نخواهد بود، بلکه آن اسلوب از دست خواهد رفت. معانی بدیع با اسلوب بی بدیل این کتاب به گونه ای به هم آمیخته شده که در غیر آن، قابل جمع نمی باشد. اگر تنها اسلوب قرآن اعجاز بود، ممکن بود ادیبان زمان مانند آن بیاورند. آنچه تحدی و هماوردی را ناممکن ساخته، سبک و اسلوب، همراه با معانی و ترکیب و اسلوب، همراه با معانی و ترکیب جمله های آن است.

در تاریخ اسلام از مسیلمه کذّاب که آدمی فصیح، بلیغ و مدعی نبوت بود، آیاتی به تقلید قرآن شبیه سوره مرسلات نقل شده است که از نظر خوانندگان عزیز می گذارنیم:

« و المبدیات زرعا و الحاصدات حصدا و الذاریات قمحا و الطاحنات طحنا و الخابزات خبزا و الثاردات ثردا و لا قمات لقماً اهاله و سمناً» (قسم به زنهای آشکار کننده کشت زرع، و سوگند به خانم های دروگر، و سوگند به پاشندگان گندم، و قسم به نانوایان که نان آن چنانی می پزند، و سوگند به زن های پزنده آبگوشت کذایی، و سوگند به خانم هایی که لقمه های آنچنانی بر دهن می گذارند، و لقمه های چرب و نرمی بر می دارند).(۲)

این کلمات، گذشته از اشکالات ادبی، معانی مبتذلی نیز دارد.

باز مسیلمه کذّاب می گوید: « الفیل و ما الفیل، له خرطوم طویل، و له ذنب و بیل» (چه می دانید فیل چیست؟ برای او خرطوم دراز و دم کوتاهی است).

همانطور که ملاحظه می فرمایید این هماوردان در خلق الفاظ و ترکیب کلمات به سبک و شیوه قرآنی، و آنچه در توان داشته اند به کار گرفته اند ولی حداقل معانی معقول را از دست داده اند، پرداختن به زنان، ماجرای فیل و خرطوم طویل و دم کوتاه آن و… هدفی و رسالتی در این پیام ها نهفته است؟

این آیه از نظر مضمون به حد کافی خنده آور است و اصلاً نیازی به بحث و طرح آن نیست.

بی دلیل نیست ابوالعلاء معرّی، ادیب و فیلسوف معروف می گوید: (این سخن در میان مردم، اعم از مسلمان و غیر مسلمان مورد اتفاق است که کتابی که محمد(ص) آورده است، عقل ها را در برابر آن مغلوب ساخت و تاکنون کسی نتوانسته است مانند آن را بیاورد. سبک این کتاب با هیچ یک از     سبک های معمول در میان عرب ها، اعم از خطابه، رجز، شعر، سجع و نثر کاهنان و شاعران و ادیبان، شباهت ندارد، امتیاز جاذبه این کتاب بقدری است که اگر یک آیه در میان کلمات دیگران قرار گیرد، همچون ستاره فروزان در شب تاریک می درخشد).(۳)

گوته، شاعر و دانشمند آلمانی می نویسد: (قرآن، اثری است که بواسطه سنگینی عبارت، خواننده آن در ابتدای امر رمیده می شود، ولی سپس مفتون جاذبه آن می گردد و بالاخره بی اختیار مجذوب زیبایی های متعدد آن می شود).(۴)

اگر در نوشته های ادیبان و نثر و اشعار شاعران معروف عرب زبان دقت کنیم، در بسیاری از موارد، مضامین آنها مردود و متضاد می باشد. مواردی که قابل اشکال نیست، بلکه موضوع صحیح است، بدون شک مانند سبک و اسلوب قرآن نمی باشد. خطبه های نهج البلاغه و دعاهای صحیفه سجادیه و  خطابه های پیامبر(ص) با وجود صحت مضامین، هرگز با آیات قرآن قابل مقایسه نیست. به همین دلیل است که خدای متعال در قرآن می فرماید: «اگر راست می گویید، یک سوره مثل قرآن بیاورید، که هرگز نمی توانید مانند آن را بیافرینید. پس بهتر است خود را از عذاب دردناکی که آتش گیره آن، انسان ها و سنگ هاست، نگه دارید».(۵)

 

ب- بُعد دیگر جنبه لفظی و ظاهری فصاحت و بلاغت قرآن

فیلسوف شهید استاد مرتضی مطهری(ره) در این باره بیانی دارند که خلاصه ای از آن را می آوریم:

یکی از وجوه اعجار قرآن که از دیر زمان مورد توجه فوق العاده قرار داشته، جنبه لفظی و ظاهری یا فصاحت و بلاغت قرآن است. روشنی بیان، زیبایی، تعبیر، شیرینی، آهنگ و جذابیت عبارات، نظم  بی بدیل الفاظ و قالبهای معانی، آن چنان آیات قرآن را زیبا و لطیف ساخته است که هر کسی مختصر ذوق و شناختی از ادبیات عرب داشته باشد، حلاوت و طراوت آن را به خوبی احساس می کند.

اصولاً همه انسان ها زیبایی و جمال را می فهمند و نیازی به تعریف ندارد هنگامی که انسان اندام و صورت زیبا را مشاهده کند، یا منظره دل پذیر و یا شعر زیبایی را ببیند، بی اختیار جذب می شود. به همین دلیل صورت ها و منظره ها با این گوناگونند، ولی زیبا و جذاب می باشند. پیش از آن که علم و عقل، زیبایی را درک کند، احساس آن را می فهمد که مرکز آن، قلب و دل است، نه مغز و سر، از این رو گفته اند: زیباترین شعر، دروغ ترین آنهاست.

فصاحت و بلاغت نیز از مقوله زیبایی است و به کانون احساسات مرتبط است، ولی یک ویژگی و امتیازی که در فصاحت و بلاغت قرآن موجود است این است که، در عین زیبایی و جذابیّت از صمیم صداقت و درستی مایه می گیرد، بر خلاف شعر زیبا که اگر دروغ و گزاف در آن نباشد، زیبایی نخواهد داشت.

آری قرآن، هم کتاب عقل است و هم کتاب دل، زیبایی الفاظ را با جمال معنوی و اسلوب بدیع ادبی به هم آمیخته است.(۶)

ج- وجهی دیگر در اعجاز کلامی قرآن

در اعجاز لفظی و معنوی قرآن می توان به این حقیقت نیز اشاره کرد کتاب هایی در دنیا نوشته می شود، هر کدام سبک و موضوع خاصی دارد، مثلاً کتاب تاریخ بر محور تاریخ می چرخد کسی که در فن سخنوری کتابی تدوین نموده، مسائل مخصوص آن را مورد بحث قرار داده که با فلسفه و شیمی ارتباطی ندارد، ولی قرآن با اینکه یک هدف را دنبال می کند و آن، تعلیم و تربیت و هدایت و ارشاد انسان هاست، با وجود آن، با همه علوم و معارف آمیخته است؛ از جنین شناسی گرفته تا رنگ درختان، تنوع گیاهان، زمین شناسی، خلقت انسان، حرمت گوشت خوک و مردار، فلسفه آفرینش انسان و جهان، مبداء و معاد و برزخ و قیامت، همه را به هم آمیخته و یک نوع ارتباط و هماهنگی بین آنها برقرار ساخته است. این کتاب منحصر به فرد، کتابی است که طبیعت را با فطرت در آمیخته و عقل را با دل به همه دوخته است؛ مثلاً در باره بهار می فرماید: «فانظر الی آثار رحمه الله کیف یحی الارض بعد موتها ان ذلک لمحی الموتی» نخست، توجه به انسان را به سبزه زارها، درختان، گل و گیاهان توجه می دهد که چگونه باران رحمت زمین مرده را زنده می سازد و بعد بلافاصله ذهن آدمی را به احیای مردگان در قیامت معطوف می کند.(۷)

د- مصونیت از تحریف

قابل تحریف نبودن قرآن نیز می تواند یک نوع اعجاز باشد، چرا که هر کتابی در دنیا قابل تحریف به زیادتی و نقصان است، ولی قرآن، نه کاستی را بر می تابد و نه افزونی را، چرا که نسخه های آن بی حد و حصر است و افزون به آن و کاستن از آن امکان پذیر نمی باشد.

اصولاً قرآن چون به صورت معجزه نازل شده است، قابل تحریف نمی باشد، بر خلاف تورات و انجیل که در قالب نثر معمولی نازل گردیده و قابل تحریف بوده اند، قرآن کریم به مصونیت خود از هر گزندی اشاره کرد و می فرماید: «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون» (این کتاب را فرستاده ایم و تحقیقاً آن را نگهبان و نگه داریم).(۸)

همانطور که در عصر نزول و حضور پیامبر(ص) از تحریف در امان باقی مانده، پس از پیامبر(ص) نیز دستخوش تحریف به زیادتی و کاستی واقع نمی شود. آیات یاد شده به معنای انصراف دشمن از تحریف نیست، بدین معنا که خداوند در قلب دشمن تصرف کرده و آنان را از تحریف باز دارد، بلکه مفهوم آیه از عجز و ناتوانی دشمن در جهت تحریف پرده بر می دارد، چرا که اگر جمله و سطری را از قرآن حذف کنیم و یا بر آن بیفزاییم، مانند وصله کهنه ای که با بهترین پارچه زده شده باشد، محسوس و مشهود خواهد بود قرآن، کتاب شعر و غزلیات نیست که بتوان جمله ای را از آن تعویض کرد و یا شعری را بر آن افزود، کاستن از قرآن نیز امکان ندارد، چرا که معنا و مفهوم خراب می شود و بر هر عاقل و سخن سنجی به عیان روشن می گردد که در این قسمت کلماتی حذف شده است.

از جانب دیگر، عده زیادی از مسلمانان صدر اسلام در تمام مقاطع تاریخی و هم اکنون، حافظان قرآن بوده و هستند، بنابراین چه کسی جرئت می کرد تحریفی در آن صورت دهد، چرا که جان تحریف گران و مهاجمان به خطر می افتاد. مضاف بر این که از حدیث ثقلین – که محدثان شیعه و سنی به طور متواتر نقل کرده اند- وجوب تمسک به قرآن و عترت استفاده می شود. اگر بنا باشد تحریف در آن پیدا کند، چنین وجوبی بی معنا و این گونه تأکید، لغو خواهد بود.

 

 

 

کنعانی هرندی بازدید : 40 یکشنبه 30 آذر 1393 نظرات (0)

این سوره، در «مدینه» نازل شده و داراى ۲۰۰ آیه است‏.

محتواى سوره آل عمران‏

به گفته بعضى از مفسران مشهور، به نظر مى‏رسد: این سوره در خلال سال‏هاى جنگ بدر و جنگ احد (سال‏هاى دوم و سوم هجرت) نازل شده است و بخشى از طوفانى‏ترین دوران‏هاى زندگى مسلمین را در صدر اسلام منعکس مى‏کند.[۱]

روى هم رفته محورهاى اصلى بحث‏هاى این سوره، محورهاى زیر است:

۱- بخش مهمى از آن از توحید، صفات خداوند، معاد و معارف اسلامى بحث مى‏کند.

۲- بخش دیگرى پیرامون جهاد و دستورات مهم و ظریفى در این زمینه و همچنین درس‏هاى عبرتى که در دو غزوه مهم اسلامى (بدر و احد) بود سخن مى‏گوید، و همچنین شرح امدادهاى الهى نسبت به مؤمنان و حیات جاویدان شهیدان راه خدا.

۳- در قسمتى از این سوره، به یک سلسله احکام اسلامى در زمینه لزوم وحدت صفوف مسلمین، و خانه کعبه و فریضه حج و امر به معروف و نهى از منکر و تولِّى و تبرّى (دوستى با دوستان حق و دشمنى با دشمنان حق) و مسأله امانت، و انفاق در راه خدا و ترک دروغ و مقاومت و پایمردى در مقابل دشمن و صبر و شکیبائى در مقابل مشکلات و آزمایش‏هاى مختلف الهى و ذکر خداوند در هر حال، اشارات پر معنایى شده است.

 

۴- براى تکمیل این بحث‏ها، بخشى از تاریخ انبیاء از جمله: آدم و نوح و ابراهیم و موسى و عیسى و سایر انبیاء (علیه­السلام) و داستان مریم و مقامات این زن بزرگ و توطئه‏هاى پیروان متمرد حضرت موسى (علیه­السلام) و مسیح (علیه­السلام) در برابر اسلام، نیز ذکر شده است.

مطالب این سوره چنان به هم مربوط و هماهنگ است که گوئى همه آنها یک جا نازل شده است.

فضیلت تلاوت این سوره‏

در حدیثى از پیامبر اکرم (صلى­الله­علیه­وآله) مى‏خوانیم:

«مَنْ قَرَأَ سُورَةَ آلِ عِمْرانَ أُعْطِىَ بِکُلِّ آیَةٍ مِنْها أَماناً عَلى‏ جِسْرِ جَهَنَّمَ».

«هر کس سوره آل عمران را بخواند به تعداد آیات آن، امانى بر پل دوزخ به او مى‏دهند».[۲]

و در حدیثى از امام صادق (علیه­السلام) مى‏خوانیم:

«مَنْ قَرَأَ الْبَقَرَةَ وَ آلَ عِمْرانَ جائا یَوْمَ الْقِیامَةِ یُظِلَّانِهِ عَلى‏ رَأْسِهِ مِثْلَ الْغَمامَتَیْنِ».

«کسى که سوره بقره و آل عمران را بخواند، در روز قیامت همچون دو ابر بر سر او سایه مى‏افکنند».[۳]

 

 


۱- در آیه ۱۳، اشاره کوتاهى به جنگ «بدر» شده و از آیه ۱۲۱ تا ۱۲۸، اشارات بیشترى هم به غزوه «بدر» و هم «احد» آمده است و در آیات ۱۳۹ تا ۱۴۴، باز این مسأله را تعقیب مى‏کند، در آیات بعد از آن نیز اشاراتى به آن دارد.

۲- «مجمع البیان»، جلد ۱ و ۲، صفحه ۴۰۵ (جلد ۲، صفحه ۲۳۲، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، بیروت، طبع اول، ۱۴۱۵ ه ق)، فضل سوره «آل عمران»- «مصباح کفعمى»، صفحات ۴۳۸ و ۴۳۹ (انتشارات رضى، ۱۴۰۵ ه ق)- تفسیر«جوامع الجامع»، جلد ۱، صفحه ۲۶۲، ابتداى تفسیر سوره «آل عمران» (انتشارات جامعه مدرسین، طبع اول، ۱۴۱۸ ه ق)- تفاسیر«أبى السعود»، «بیضاوى»، «آلوسى» و«کشاف»، پایان سوره «آل عمران» ( آیه ۲۰۰).

۱- «نور الثقلین»، جلد ۱، صفحه ۳۰۹ (مؤسسه اسماعیلیان، طبع چهارم، ۱۴۱۲ ه ق)- «وسائل الشیعه»، جلد ۶، صفحه ۲۴۹، با اندکى تفاوت (چاپ آل البیت)- «مستدرک»، جلد ۴، صفحه ۳۳۲، با اندکى تفاوت (چاپ آل البیت)- «بحار الانوار»، جلد ۸۹، صفحه ۲۶۵، با اندکى تفاوت- تفسیر «عیاشى»، جلد ۱، صفحات ۲۵ و ۱۶۱، با اندکى تفاوت (چاپخانه علمیه، ۱۳۸۰ ه ق)- «ثواب الاعمال»، صفحه ۱۰۴ (انتشارات شریف رضى، قم، ۱۳۶۴ ه ش).

کنعانی هرندی بازدید : 55 شنبه 28 تیر 1393 نظرات (3)

 

حضرت علي ( ع ) نخستين فرزند خانواده هاشمي است كه پدر و مادر او هر دو فرزند هاشم اند . پدرش ابوطالب فرزند عبدالمطلب فرزند هاشم بن عبدمناف است و مادر او فاطمه دختر اسد فرزند هاشم بن عبدمناف مي باشد . خاندان هاشمي از لحاظ... فضائل اخلاقي و صفات عاليه انساني در قبيله قريش و اين طايفه در طوايف عرب ، زبانزد خاص و عام بوده است . فتوت ، مروت ، شجاعت و بسياري از فضايل ديگر اختصاص به بني هاشم داشته است . يك از اين فضيلتها در مرتبه عالي در وجود مبارك حضرت علي ( ع ) موجود بوده است . فاطمه دختر اسد به هنگام درد زايمان راه مسجدالحرام را در پيش گرفت و خود را به ديوار كعبه نزديك ساخت و چنين گفت : خداوندا ! به تو و پيامبران و كتابهايي كه از طرف تو نازل شده اند و نيز به سخن جدم ابراهيم سازنده اين خانه ايمان راسخ دارم . پرودگارا ! به پاس احترام كسي كه اين خانه را ساخت ، و به حق كودكي كه در رحم من است ، تولد اين كودك را بر من آسان فرما ! لحظه اي نگذشت كه ديوار جنوب شرقي كعبه در برابر ديدگان عباس بن عبدالمطلب و يزيد بن تعف شكافته شد . فاطمه وارد كعبه شد ، و ديوار به هم پيوست . فاطمه تا سه روز در شريفترين مكان گيتي مهمان خدا بود . و نوزاد خويش سه روز پس از سيزدهم رجب سي ام عام الفيل فاطمه را به دنيا آورد . دختر اسد از همان شكاف ديوار كه دوباره گشوده شده بود بيرون آمد و گفت : پيامي از غيب شنيدم كه نامش را علي بگذار .

دوران كودكي:


حضرت علي ( ع ) تا سه سالگي نزد پدر و مادرش بسر برد و از آنجا كه خداوند مي خواست ايشان به كمالات بيشتري نائل آيد ، پيامبر اكرم ( ص ) وي را از بدو تولد تحت تربيت غير مستقيم خود قرار داد . تا آنكه ، خشكسالي عجيبي در مكه واقع شد . ابوطالب عموي پيامبر ، با چند فرزند با هزينه سنگين زندگي روبرو شد . رسول اكرم ( ص ) با مشورت عموي خود عباس توافق كردند كه هر يك از آنان فرزندي از ابوطالب را به نزد خود ببرند تا گشايشي در كار ابوطالب باشد . عباس ، جعفر را و پيامبر ( ص ) ، علي ( ع ) را به خانه خود بردند . به اين طريق حضرت علي ( ع ) به طور كامل در كنار پيامبر قرار گرفت . علي ( ع ) آنچنان با پيامبر ( ص ) همراه بود ، حتي هرگاه پيامبر از شهر خارج مي شد و به كوه و بيابان مي رفت او را نيز همراه خود مي برد . بعثت پيامبر ( ص ) و حضرت علي ( ع ) شكي نيست كه سبقت در كارهاي خير نوعي امتياز و فضيلت است . و خداوند در آيات بسياري بندگانش را به انجام آنها ، و سبقت گرفتن بر يكديگر دعوت فرموده است . از فضايل حضرت علي ( ع ) است كه او نخستين فرد ايمان آورنده به پيامبر ( ص ) باشند . ابن ابي الحديد در اين باره مي گويد : بدان كه در ميان اكابر و بزرگان و متكلمين گروه معتزله اختلافي نيست كه علي بن ابيطالب نخستين فردي است كه به اسلام ايمان آورده و پيامبر خدا را تاييد كرده است .


حضرت علي ( ع ) نخستين ياور پيامبر ( ص ):


پس از وحي خدا و برگزيده شدن حضرت محمد ( ص ) به پيامبري و سه سال دعوت مخفيانه ، سرانجام پيك وحي فرا رسيد و فرمان دعوت همگاني داده شد . در اين ميان تنها حضرت علي ( ع ) مجري طرحهاي پيامبر ( ص ) در دعوت الهيش و تنها همراه و دلسوز آن حضرت در ضيافتي بود كه وي براي آشناكردن خويشاوندانش با اسلام و دعوتشان به دين خدا ترتيب داد . در همين ضيافت پيامبر ( ص ) از حاضران سؤال كرد : چه كسي از شما مرا در اين راه كمك مي كند تا برادر و وصي و نماينده من در ميان شما باشد ؟ فقط علي ( ع ) پاسخ داد : اي پيامبر خدا ! من تو را در اين راه ياري مي كنم پيامبر ( ص ) بعد از سه بار تكرار سؤوال و شنيدن همان جواب فرمود : اي خويشاوندان و بستگان من ، بدانيد كه علي ( ع ) برادر و وصي و خليفه پس از من در ميان شماست . از افتخارات ديگر حضرت علي ( ع ) اين است كه با شجاعت كامل براي خنثي كردن توطئه مشركان مبني بر قتل رسول خدا ( ص ) در بستر ايشان خوابيد و زمينه هجرت پيامبر ( ص ) را آماده ساخت .

 

حضرت علي ( ع ) بعد از هجرت:

 

بعد از هجرت حضرت علي ( ع ) و پيامبر ( ص ) به مدينه دو نمونه از فضايل علي ( ع ) را بيان مي نمائيم :

1 - جانبازي و فداكاري در ميدان جهاد : حضور وي در 26 غزوه از 27غزوه پيامبر ( ص ) و شركت در سريه هاي مختلف از افتخارات و فضايل آن حضرت است .

2 - ضبط و كتابت وحي ( قرآن ) كتابت وحي و تنظيم بسياري از اسناد تاريخي و سياسي و نوشتن نامه هاي تبليغي و دعوتي از كارهاي حساس و پرارج امام ( ع ) بود . ايشان آيات قرآن چه مكي و چه مدني ، را ضبط مي كرد . به همين علت است كه وي را از كاتبان وحي و حافظان قرآن به شمار مي آورند . در اين دوران بود كه پيامبر ( ص ) فرمان اخوت و برادري مسلمانان را صادر فرمود و با حضرت علي ( ع ) پيمان برادري و اخوت بست و به حضرت علي ( ع ) فرمود : تو برادر من در اين جهان و سراي ديگر هستي . به خدايي كه مرا به حق برانگيخته است ... تو را به برادري خود انتخاب مي كنم ، اخوتي كه دامنه آن هر دو جهان را فرا گيرد . حضرت علي ( ع ) داماد رسول اكرم ( ص ) عمر و ابوبكر با مشورت با سعد معاذ رئيس قبيله اوس دريافتند جز علي ( ع ) كسي شايستگي زهرا ( س ) را ندارد . لذا هنگامي كه علي ( ع ) در ميان نخلهاي باغ يكي از انصار مشغول آبياري بود موضوع را با ايشان در ميان نهادند و ايشان فرمود : دختر پيامبر ( ص ) مورد ميل و علاقه من است . و به سوي خانه رسول به راه افتاد . وقتي به حضور رسول اكرم ( ص ) رسيد ، عظمت محضر پيامبر ( ص ) مانع از آن شد كه سخني بگويد ، تا اينكه رسول اكرم ( ص ) علت رجوع ايشان را جويا شد و حضرت علي ( ع ) با تكيه به فضايل و تقوا و سوابق درخشان خود در اسلام فرمود : آيا صلاح مي دانيد كه فاطمه را در عقد من درآوريد ؟ پس از موافقت حضرت زهرا ( س ) آن حضرت به دامادي رسول اكرم ( ص ) نائل آمدند .

 

غدير خم:


پيامبر ( ص ) بعد از اتمام مراسم حج در آخرين سال عمر پربركتش در راه برگشت در محلي به نام غديرخم در نزديكي جحفه دستور توقف داد ، زيرا پيك وحي فرمان داده بود كه پيامبر ( ص ) بايد رسالتش را به اتمام ( 9 )برساند . پس از نماز ظهر پيامبر ( ص ) بر بالاي منبري از جهاز شتران رفت و فرمود : اي مردم ! نزديك است كه من دعوت حق را لبيك گويم و از ميان شما بروم درباره من چه فكر مي كنيد ؟ مردم گفتند : گواهي مي دهيم كه تو آيين خدا را تبليغ مي كردي پيامبر فرمود : آيا شما گواهي نمي دهيد كه جز خداي يگانه ، خدايي نيست و محمد بنده خدا و پيامبر اوست ؟ مردم گفتند : آري ، گواهي مي دهيم . سپس پيامبر ( ص ) دست حضرت علي ( ع ) را بالا گرفت و فرمود : اي مردم ! در نزد مؤمنان سزاوارتر از خودشان كيست ؟ مردم گفتند : خداوند و پيامبر او بهتر مي دانند . سپس پيامبر فرموند : اي مردم ! هر كس من مولا و رهبر او هستم ، علي هم مولا و رهبر اوست . و اين جمله را سه بار تكرار فرمودند . بعد مردم اين انتخاب را به حضرت علي ( ع ) تبريك گفتند و با وي بيعت نمودند .

 

حضرت علي ( ع ) بعد از رحلت رسول اكرم ( ص ):

 

پس از رحلت رسول اكرم ( ص ) به علت شرايط خاصي كه بوجود آمده بود ، حضرت علي ( ع ) از صحنه اجتماع كناره گرفت و سكوت اختيار كرد. نه در جهادي شركت مي كرد و نه در اجتماع به طور رسمي سخن مي گفت . شمشير در نيام كرد و به وظايف فردي و سازندگي افراد مي پرداخت . فعاليتهاي امام در اين دوران به طور خلاصه اينگونه است :

1 - عبادت خدا آنهم در شان حضرت علي ( ع )

2 - تفسير قرآن و حل مسائل ديني و فتواي حكم حوادثي كه در طول 23سال زندگي پيامبر ( ص ) مشابه نداشت .

3 - پاسخ به پرسشهاي دانشمندان ملل و شهرهاي ديگر .

4 - بيان حكم بسياري از رويدادهاي نوظهور كه در اسلام سابقه نداشت .

5 - حل مسائل هنگامي كه دستگاه خلافت در مسائل سياسي و پاره اي از مشكلات با بن بست روبرو مي شد .

6 - تربيت و پرورش گروهي كه از ضمير پاك و روح آماده ، براي سير و سلوك برخوردار هستند .

7 - كار و كوشش براي تامين زندگي بسياري از بينوايان و درماندگان تا آنجا كه با دست خويش باغ احداث مي كرد و قنات استخراج مي نمود و سپس آنها را در راه خدا وقف مي نمود .

 

خلافت حضرت علي ( ع ):


در زمان خلافت حضرت علي ( ع ) جنگهاي فراواني رخ داد از جمله صفين ، جمل و نهروان كه هر يك پيامدهاي خاصي به دنبال داشت .

 

شهادت امام علي ( ع ):

 

بعد از جنگ نهروان و سركوب خوارج برخي از خوارج از جمله عبدالرحمان بن ملجم مرادي ، و برك بن عبدالله تميمي و عمروبن بكر تميمي در يكي از شبها گرد هم آمدند و اوضاع آن روز و خونريزي ها و جنگهاي داخلي را بررسي كردند و از نهروان و كشتگان خود ياد كردند و سرانجام به اين نتيجه رسيدند كه باعث اين خونريزي و برادركشي حضرت علي ( ع ) و معاويه و عمروعاص است . و اگر اين سه نفر از ميان برداشته شوند ، مسلمانان تكليف خود را خواهنددانست . سپس با هم پيمان بستند كه هر يك از آنان متعهد كشتن يكي از سه نفر گردد . ابن ملجم متعهد قتل امام علي ( ع ) شد و در شب نوزدهم ماه رمضان همراه چند نفر در مسجد كوفه نشستند . آن شب حضرت علي ( ع ) در خانه دخترش مهمان بودند و از واقعه صبح با خبر بودند ، وقتي موضوع را با دخترش در ميان نهاد ، ام كلثوم گفت : فردا جعده را به مسجد بفرستيد . حضرت علي ( ع ) فرمود : از قضاي الهي نمي توان گريخت . آنگاه كمربند خود را محكم بست و در حالي كه اين دو بيت را زمزمه مي كرد عازم مسجد شد . كمر خود را براي مرگ محكم ببند ، زيرا مرگ تو را ملاقات خواهدكرد . و از مرگ ، آنگاه كه به سراي تو درآيد . جزع و فرياد مكن ابن ملجم ، در حالي كه حضرت علي ( ع ) در سجده بودند ، ضربتي بر فرق مبارك خون از سر حضرتش در محراب جاري شد و محاسن آن حضرت وارد ساخت . شريفش را رنگين كرد . در اين حال آن حضرت فرمود : فزت و رب الكعبه به خداي كعبه سوگند كه رستگار شدم سپس آيه 55سوره طه را تلاوت فرمود : شما را از خاك آفريديم و در آن بازتان مي گردانيم و بار ديگر از آن بيرونتان مي آوريم . حضرت علي ( ع ) در واپسين لحظات زندگي نيز به فكر صلاح و سعادت مردم بود و به فرزندان و بستگان و تمام مسلمانان چنين وصيت فرمود : شما را به پرهيزكاري سفارش مي كنم و به اينكه كارهاي خود را منظم كنيد و اينكه همواره در فكر اصلاح بين مسلمانان باشيد . يتيمان را فراموش نكنيد ، حقوق همسايگان را مراعات كنيد . قرآن را برنامه ي عملي خود قرار دهيد . نماز را بسيار گرامي بداريد كه ستون دين شماست . حضرت علي ( ع ) در 21ماه رمضان به شهادت رسيد و در نجف اشرف به خاك سپرده شد ، و مزارش ميعادگاه عاشقان حق و حقيقت شد .

کنعانی هرندی بازدید : 46 پنجشنبه 26 تیر 1393 نظرات (0)
پاسخ اجمالی
نخست توجه به این نکته لازم است که؛ استفاده از واژه افضل (برترین) در اعمال مستحبی گوناگون، ممکن است این سؤال را در ذهن ایجاد کند که چطور همزمان در کارهای مختلف از این واژه استفاده شده است؛ برای اطلاع از پاسخ آن نمایه برترین عمل مستحبی، سؤال 5210 را مطالعه نمایید.
اما راجع به سؤال مطرح شده باید گفت؛ از روایات استفاده می‌شود که برترین اعمال در شب قدر، احیاء و شب زنده‌داری و  اشتغال به تلاوت قرآن و دعا و نماز است.
در روایتی نقل شده است: «همانا رسول خدا(ص) در دهه آخر ماه رمضان رختخواب خود را جمع می‌نمود و کمر خود را برای عبادت می‌بست و در شب بیست و سوم ماه رمضان خانواده خود را بیدار می‌نمود و به صورت کسانی که خواب بودند آب می‌پاشید و همین‌طور حضرت زهرا(س) هیچ‌یک از أهل خانه خود را نمی‌گذاشت که در آن شب بخوابند، و براى این‌که خوابشان نبرد، غذاى کمترى به آنان می‌داد و از روز، خود را براى شب‌زنده‌دارى آماده می‌کرد، و می‌فرمود: محروم است کسى که از خیر این شب بی‌بهره بماند».[1]
البته در روایت دیگری امام علی(ع) از پیامبر اکرم(ص) از برترین اعمال ماه رمضان سؤال نمودند و آن‌حضرت در پاسخ فرمود: «برترین اعمال در ماه رمضان ورع و تقوای الهی است».[2] این روایت اگر چه اشاره به اعمال شب قدر نکرده، اما در هر صورت لیالی قدر نیز از ایام ماه رمضان بوده و می‌توان برترین عمل در شب قدر را تقوای الهی دانست که مفهومی گسترده داشته و هر عبادتی را با شرایط خاص، می‌توان مصداقی از آن برشمرد.
گفتنی است؛ شیخ صدوق بعد از بیان استحباب شب‌زنده‌داری در شب قدر و خواندن نماز با کیفیت خاص، برترین عمل شب قدر را اشتغال به تحصیل علم و دانش‌آموزی دانسته‌اند[3] و اگر چه ایشان مستندی برای این برتری نقل نکرده‌اند، اما از آن‌جا که ایشان از حدیث‌شناسان بنام شیعه هستند و تلاش داشته‌اند که مطلبی را از خود نگویند، می‌توان به سخن ایشان اعتماد کرد و این احتمال قوی را داد که مستند ایشان، روایتی در این زمینه بوده که به ما نرسیده است.
 

[1]. ابن حیون، نعمان بن محمد مغربی، دعائم الإسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الأحکام، ج 1، ص 282، محقق و مصحح: فیضی، آصف،‏ مؤسسة آل البیت علیهم السلام، قم، چاپ دوم، 1385ق.  
[2]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 42، ص 190، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.  
[3]. شیخ صدوق، الامالی، ص 649، تهران، کتابچی، چاپ ششم، 1376ش. 
کنعانی هرندی بازدید : 38 دوشنبه 23 تیر 1393 نظرات (0)
 
خداوند در قرآن کریم در داستان اصحاب کهف می‌فرماید: «و دل‌هایشان را محکم ساختیم در آن موقع که قیام کردند و گفتند: «پروردگار ما، پروردگار آسمان‌ها و زمین است. هرگز غیر او معبودى را نمى‌‏خوانیم که اگر چنین کنیم، سخنى بگزاف گفته‌‏ایم».[1]
این آیه در مقام بیان چگونگى هدایت و توفیق اصحاب کهف است.[2] اصحاب کهف در جامعه‌ای می‌‌زیستند که آیین آنان شرک و بت‌‏پرستى بود. این گروه خداپرست مجبور بودند که به ظاهر مجالس خود را به تقیه برگزار نمایند. عده‌ای از این خداپرستان از درباریان پادشاه و از اشراف جامعه بودند و در مورد نارضایتى از محیط شرک و پنهان نمودن عقیده خودشان به طور نهانى با یکدیگر مذاکراتى داشتند و سرانجام تصمیم گرفتند که در مجالس آنان برخیزند و صریحاً اظهار خداپرستى نمایند و از شرک و مرام پادشاه و مردم آن سرزمین اعلام بیزاری نمایند.
پروردگار نیز دل‌هاى آنان را از هر گونه تزلزل و بیم خطر ایمن داشت. بر این اساس دست‌جمعی از مجالس آنان برخاسته و صریحاً مرام خداپرستى و یکتاپرستى را اعلام نمودند و فریاد برآوردند معبود ما جهان آفرین است که آسمان و زمین را آفریده و زمام تدبیر جهان در حیطه قدرت او است. و بدین سان شعار خداپرستى خود را در به طور جمعى به مردم اعلام نمودند: «لَنْ نَدْعُوَا مِنْ دُونِهِ إِلهاً». به صراحت از آیین بت‌‌‏پرستى بیزاری نموده و اظهار داشتند که هرگز جز آفریدگار جهان را که تدبیر نظام یک‌نواخت آن در حیطه قدرت تواناى او است، پرستش ننموده و نمى‏‌نماییم.[3] چنانچه دعوت و الزام پادشاه و مرام بت‌‏پرستى را بپذیریم، اندیشه باطل و سخنان بیهوده‌‏اى را پیروى نموده‌‏ایم: «لَقَدْ قُلْنا إِذاً شَطَطاً».
در اثر این نهضت در برابر مرام پادشاه و مردم آن سرزمین؛ به دلیل بیم و هراس از این‌که پادشاه در باره آنان حکم قتل صادر نماید، ناگزیر شدند عزلت گزیدند و از معاشرت با مردم و حضور در دربار پادشاهى خوددارى نموده و در مجالس آنان به هیچ وجه شرکت ننمایند.
شایان توجه است که خداوند در این آیه؛ نخست بر ایمان آنان صحّه مى‌‏‌گذارد و مى‌‌‏فرماید: آنان جوانمردانی بودند که به پروردگارشان ایمان داشتند و ما نیز بر هدایت آنان افزودیم.
معلوم مى‏‌شود که اگر کسى به خدا ایمان داشته باشد و گامى به سوى او بردارد، خداوند با لطف و مرحمت خود بر مراتب هدایت و ایمان او مى‌‏افزاید و به کمک او مى‌‏شتابد. این حقیقت در آیات دیگر هم آمده است: «وَ الَّذِینَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً وَ آتاهُمْ تَقْواهُمْ»؛[4] کسانى که هدایت یافته‏‌اند، خداوند بر هدایتشان مى‌‏افزاید و روح تقوا به آنان مى‌‏بخشد.
پس از تأیید ایمان آنان مى‌‏فرماید: ما دل‌هایشان را استوار ساختیم و آرامش دادیم به گونه‌‏اى که آنها به پا خاستند و گفتند: پروردگار ما همان پروردگار آسمان‌‏ها و زمین است و جز او را نمى‌‏خوانیم که اگر چنین کنیم سخنى باطل گفته‌‏ایم.
از این آیه فهمیده مى‌‏شود که اصحاب کهف، ایمان خود را در یک محیط خفقان‌‏آور و مخالف اظهار کرده‌‏اند و بر ضد کفر حاکم بر آن محیط قیام کرده‌‏اند و این زمانى بود که آنها را مجبور کرده‌‏اند که بت‌‏ها را عبادت کنند و آنها در پاسخ، از پروردگار آسمان‌‏ها و زمین سخن گفته‌‏اند و سخن بت‌پرستان را رد کرده‌‏اند. همچنین از این آیه معلوم مى‌‏شود که خداوند به لطف خود بر قوّت قلب و شهامت آنها افزوده است، به گونه‌‏اى که آنها جرأت آن‌را پیدا کرده‌‏اند که در آن محیط کفر، آشکارا ایمان خود به خدا را بیان کنند و از عواقب کار خود بیم نداشته باشند.
پیام‌های آیه
1. جوان‌مردى و ایمان: همیشه روح توحید با یک سلسله صفات عالى انسانى همراه است، هم از آنها سرچشمه مى‌‏گیرد و هم در آنها تأثیر متقابل دارد؛ به همین دلیل در داستان اصحاب کهف مى‌‏خوانیم آنها جوان‌مردانى بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند.
2. امدادهاى الهى، در سایه ایمان، وحدت، قیام و توکّل: «رَبَطْنا عَلى‏ قُلُوبِهِمْ إِذْ قامُوا». در چند مورد از پیشتر این سوره این حقیقت به خوبى منعکس است که اگر انسان گام‌هاى نخستین را در راه خدا بردارد، و براى او بپا خیزد، کمک و امداد الهى به سراغ او مى‌‏شتابد. در یک جا مى‏‌گوید: آنها جوان‌مردانى بودند که ایمان آوردند و ما بر هدایتشان افزودیم. در مورد دیگر مى‌‏گوید: ما دل‌هاى آنها را محکم ساختیم و نیرو و توان بخشیدیم.
آیات دیگر قرآن نیز این حقیقت را به روشنى تأیید مى‏‌کند. آن‌جا که می‌فرماید؛ اگر انسان براى خدا مجاهده کند خدا او را به راه حق هدایت مى‌‏نماید: «وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا»؛[5]
مى‏‌دانیم راه حق راهى است با موانع بسیار و دشواری‌هاى فراوان که اگر لطف خدا شامل حال انسان نشود پیمودن آن تا رسیدن به مقصد کار مشکلى است.
این‌را نیز مى‌‏دانیم که لطف خداوند بالاتر از آن است که بنده حق‌جو و حق طلبش را در این مسیر تک و تنها بگذارد.
3. آرامش و پایدارى دل‌ها به دست خدا است: «وَ رَبَطْنا عَلى‏ قُلُوبِهِمْ».
4. در برابر انحرافات جامعه، سکوت و نشستن جایز نیست: «إِذْ قامُوا».
5. در راه خدا باید عزم و استقامت نمود: «إِذْ قامُوا».
6. موحّد واقعى، هرگز سراغ شرک نمى‌‏رود: «لَنْ نَدْعُوَا مِنْ دُونِهِ إِلهاً».
7. ثمره توحید در ربوبیّت، توحید در بندگى است: «لَنْ نَدْعُوَا مِنْ دُونِهِ إِلهاً».
8. شرک، انحراف فاحشى است که هرگز قابل عفو نیست: «شَطَطاً».[6]
9. خواندن غیر خدا تجاوز از حد و غلو در حق مخلوق و بالا بردن آن تا حد خالق است: «لَقَدْ قُلْنا إِذاً شَطَطاً».
 

[1]. کهف، 14. «وَ رَبَطْنا عَلى‏ قُلُوبِهِمْ إِذْ قامُوا فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَا مِنْ دُونِهِ إِلهاً لَقَدْ قُلْنا إِذاً شَطَطا».
[2]. گروهی جوانمرد با ایمان بودند که در زمان پادشاهی دقیانوس زندگی می‌کردند.
[3]. حسینی همدانی، سید محمد حسین، انوار درخشان، تحقیق، بهبودی‏، محمد باقر، ج ‏10، ص 246- 247، تهران، کتابفروشی لطفی، چاپ اول، 1404ق.
[4]. محمد، 17.
[5]. عنکبوت، 69.
[6]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏12، ص 364- 365، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش؛ قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج ‏7، ص 147- 148، تهران،  مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، چاپ یازدهم، 1383ش؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏13، ص 251، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
کنعانی هرندی بازدید : 27 شنبه 21 تیر 1393 نظرات (0)

بی گمان جود و بخشش و انفاق از خصلتهای والای انسانی است که مطلوب همه انسانهاست و موجب ایجاد الفت و همدلی در میان آنها می شود. امامان معصوم(ع) جملگی در کنار سایر خصلتهای اخلاقی و انسانی که داشتند به جود و بخشندگی نیز معروف بودند که امام حسن(ع) نیز در میان آن بزرگواران از این حیث از برجستگی و عظمت خاصی برخوردار است. مقاله حاضر سعی در معرفی گوشه هایی از سیره عملی امام حسن(ع) در زمینه انفاق و کرم و بخشش و ایثار دارد. با هم آن را از نظر می گذرانیم.

آموزه های کرامت

وی از همان دوران کودکی به امام ایثار و اسوه، جود و بخشش و الگوی کرامت و بزرگواری معروف و مشهور گردید.
اگر می خوانیم که امام حسن مجتبی در دوران کودکی به انفاق اعضای خانواده اش سه روز تمام، غذای خود را کریمانه در اختیار مسکین و یتیم و اسیر می گذارد و تنها با آب افطار می کند، در دیگر مقاطع زندگی خویش همین روش را انتخاب کرده و سه مرتبه دارایی های خود را با فقرا و مستمندان تقسیم می کند تا بدین وسیله به آیندگان این درس را بدهد که در راه خدا باید از مال و ثروت گذشت و بینوایان را از آن محروم نساخت.
او به آیندگان گفت که لذت دنیا به این نیست که آنچه داری تنها برای خود داشته باشی بلکه باید شادی را با فقرا و مستمندان تقسیم کرد.
تاریخ نمونه های فراوانی از این ایثارها را به ثبت رسانده که بیان هر یک سند افتخاری برای آن امام هدایت می باشد. اما باید توجه داشت که عطاها و بخششهای امام حسن(ع) بی هدف و بی حساب نبود و آن حضرت بدنبال هر کمکی آموزه جدیدی را به نمایش می گذاشت تا درسی برای آیندگان ترسیم کرده باشد. مروری بر این آموزه ها برای همه ما فواید زیادی دربرخواهد داشت.

● تو در راه خدا آزاد هستی
مورخان از انس بن مالک نقل کرده اند که روزی کنیزی شاخه گلی برای امام حسن(ع) هدیه کرد امام به او فرمود: تو در راه خدا آزاد هستی.
انس گوید من به امام عرض کردم شما به خاطر یک شاخه گل او را آزاد کردی
امام حسن(ع) فرمود :خداوند ما را چنین تربیت کرده است آنجا که می فرماید و اذا حییتم تبحیه فحیوا باحسن منها(۱) هرگاه به شما تحیت گفته شد پاسخ آن را بهتر از آن بدهید و نیکوتر از هدیه اش آزادی او در راه خدا بود.(۲)

 

کنعانی هرندی بازدید : 24 چهارشنبه 04 تیر 1393 نظرات (0)


 

اعمال عمومى ماه رمضان


1 ـ روزه داشتن: چنانچه افراد مكلّف عذر شرعى نداشته باشند، روزه‏هاى اين ماه بر آنان واجب است.

2 ـ صدقه دادن(1)

3 ـ ترك گناه: از بهترين كارهاى اين ماه ترك گناه است.(2)

4 ـ تلاوت قرآن: بهار قرآن، ماه رمضان است، از امام صادق عليه‏السلام نقل شده است: «با قرائت قرآن به استقبال اين ماه برويد.»(3)

5 ـ تعقيبات مخصوص: پس از نماز اين تعقيبات خوانده شود.

«اللّهم ارزقنى حج بيتك الحرام فى عامى هذا و فى كلّ عام...

ياعلىُّ ياعظيم، ياغفور يارحيم، انت الرّب العظيم...

اللّهم ادخل على اهل القبور السّرور، اللّهم اغن كلّ فقير...»

صورت كامل آن‏ها در مفاتيح الجنان، آمده است.(4)

6 ـ پرهيز از پرخورى: كسانى كه در اين ماه از روزه داشتن مثل مسافران معافند، مكروه است كه پرخورى كنند.(5)

7 ـ خواندن دعاى مخصوص هر روز ماه مبارك رمضان كه در ضمن اعمال روزهاى اين ماه در مفاتيح ذكر شده است.(6)

8 ـ قبل از اينكه 23 روز از ماه رمضان‏بگذرد، مسافرت‏هاى غير ضرورى كراهت دارد.(7)

9 ـ احترام به كوچك و بزرگ:

حضرت محمد مصطفى صلى‏الله‏عليه‏و‏آله هنگام ورود اين ماه در فرازى از مواعظ خود فرموده است:

«به بزرگان احترام گذاريد و كودكان را مورد مهربانى و عطوفت قرار دهيد، با نزديكان خود رفت و آمد داشته باشيد. آن كه در اين ماه اخلاقش را نيكو نمايد، جواز عبور از صراط را به دست آورده است.»(8)

10 ـ اطعام روزه داران(9)

11 ـ خواندن دعاى افتتاح در هر شب(10)

12 ـ خواندن نافله هر شب(11)

13 ـ غسل

در شب‏هاى فرد و تمام شب‏هاى دهه آخر ماه مبارك رمضان، غسل مستحب است.(12)

14 ـ رعايت آداب افطار:

الف ـ هنگام افطار، پس از تلاوت سوره قدر، دعاى زير خوانده شود.

«اللهم لَكَ صُمتُ وَ عَلى رزقِكَ افطرْتُ وَ عَلَيكَ تَوكلتُ؛ پروردگارا براى تو روزه گرفتم و با رزقِ تو افطار كردم و بر تو توكل كردم.»

ب ـ با غذاى حلال، روزه خود را باز نمايد و بهتر است با خرما باشد.

ج ـ بهتر است افطار بعد از نماز مغرب و عشا باشد، مگر آن كه ضعف بر او غلبه كرده باشد، يا گروهى منتظر او باشند.(13)

15 ـ دعاى افتتاح در هر شب ماه مبارك رمضان خوانده شود. (14)

16 ـ نافله مخصوص هر شب ماه مبارك رمضان.(15)

شب اول ـ چهار ركعت در هر ركعت بعد از حمد پانزده مرتبه سوره قل هو الله احد...

شب دوم ـ چهار ركعت، در هر ركعت بعد از حمد بيست مرتبه سوره اناانزلناه فى ليلة القدر...

شب سوم ـ ده ركعت در هر ركعت بعد از حمد پنجاه مرتبه سوره قل هو الله احد....

شب چهارم ـ هشت ركعت در هر ركعت بعد از حمد بيست مرتبه سوره انا انزلناه فى ليلة القدر...

شب پنجم ـ دو ركعت در هر ركعت بعد از حمد پنجاه مرتبه سوره قل هو الله احد....» و بعد از سلام صد مرتبه صلوات.

شب ششم ـ چهار ركعت در هر ركعت بعد از حمد يك مرتبه سوره تبارك الذى بيده الملك

شب هفتم ـ چهار ركعت در هر ركعت بعد از حمد سيزده مرتبه سوره انا انزلناه فى ليلة القدر...

شب هشتم ـ دو ركعت در هر ركعت بعد از حمد ده مرتبه سوره قل هو الله احد.... و بعد از سلام هزار مرتبه سبحان الله

شب نهم ـ شش ركعت در بين نماز مغرب و عشا خوانده شود كه در هر ركعت بعد از حمد هفت مرتبه آية الكرسى و بعد از اتمام، پنجاه مرتبه اللهم صل على محمد و آل محمد.

شب دهم ـ بيست ركعت در هر ركعت بعد از حمد سى مرتبه سوره قل هو الله احد...

شب يازدهم ـ دو ركعت در هر ركعت بعد از حمد، بيست مرتبه سوره انا اعطيناك الكوثر

شب دوازدهم ـ هشت ركعت در هر ركعت بعد از حمد سى مرتبه انا انزلناه فى ليلة القدر

شب سيزدهم ـ چهار ركعت در هر ركعت بعد از حمد بيست و پنج مرتبه سوره قل هو الله احد

شب چهاردهم ـ شش ركعت در هر ركعت بعد از حمد سى مرتبه سوره اذا زلزلت الارض زلزالها...

شب پانزدهم ـ چهار ركعت در دو ركعت اول بعد از حمد صد مرتبه سوره قل هو الله احد و در دو ركعت ديگر پنجاه مرتبه سوره قل هو الله احد

شب شانزدهم ـ دوازده ركعت در هر ركعت بعد از حمد دوازده مرتبه سوره الهيكم التكاثر

شب هفدهم ـ دو ركعت در ركعت اول بعد از حمد هر سوره كه بخواهد، بخواند و در ركعت دوم بعد از حمد صد مرتبه قل هو الله احد و بعد از سلام صد مرتبه لا اله الا الله

شب هيجدهم ـ چهار ركعت در هر ركعت بعد از حمد بيست و پنج مرتبه انا اعطيناك الكوثر

شب نوزدهم ـ پنجاه ركعت در هر ركعت بعد از حمد سوره اذا زلزلت الارض زلزالها...

شب بيستم تا شب بيست و چهارم ـ در هر يك هشت ركعت به هر سوره‏اى كه بخواهد بخواند.

شب بيست و پنجم ـ هشت ركعت در هر ركعت بعد از حمد ده مرتبه سوره قل هو الله احد

شب بيست و ششم ـ هشت ركعت در هر ركعت بعد از حمد صد مرتبه سوره قل هو الله احد

شب بيست و هفتم ـ چهار ركعت در هر ركعت بعد از حمد بيست و پنج مرتبه سوره قل هو الله احد

شب بيست و هشتم ـ شش ركعت در هر ركعت بعد از حمد صد مرتبه آية الكرسى و صد مرتبه قل هو الله احد و صد مرتبه سوره كوثر و بعد از نماز صد مرتبه صلوات

شب بيست و نهم ـ دو ركعت در هر ركعت بعد از حمد بيست مرتبه سوره قل هو الله احد

شب سى ام ـ دوازده ركعت در هر ركعت بعد از حمد بيست مرتبه قل هو الله احد و بعد از نماز صد مرتبه صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد.

قابل توجه اينكه، در تمام نمازهاى ذكر شده هر دو ركعت، با يك سلام است.

کنعانی هرندی بازدید : 50 چهارشنبه 04 تیر 1393 نظرات (0)

 


بار ديگر ماه مبارك رمضان فرا رسيد ماهى كه سراسر مهر و رحمت و اميد و نعمت است. عيد اولياى الهى و بهار قرآن، گلستان دعا و بوستان مناجات با معبود. ماهى كه شب قدرش ظرف نزول قرآن است. شب نور و بركت، شب عفو و رحمت، شب آزادى و حريت و شب بيدارى و سعادت و ا گر چنين ماه و چنين شبى نبود چگونه انسان غفلت زده و آلوده و در بند هواها و هوس‏هاى نفسانى را اميد به بيدارى و بازگشت به خويش بود.

عاشقان كوى دوست ماه‏هاست كه در انتظار فرارسيدن اين ماه‏اند و از رجب به استقبالش شتافتند تا با زلال عطوفت الهى غبار از جان و زنگار از قلب خويش بزدايند.
و ما نيز قلم به كف گرفتيم تا با نگارش ذره‏اى از بى‏كران فضيلت و آثار و ثمرات روزه، پندى به خويش و تذكرى به دوستان اهل معرفت دهيم.

فضيلت ماه مبارك رمضان
براساس آيات و روايات، ماه مبارك رمضان ماهى است ممتاز از ديگر ماهها و از حيث فضيلت بسيار برتر از آنها كه نه فقط در امت پيامبر بلكه در امم سابق نيز چنين بوده است. قران نزول خود را در اين ماه عظيم مى‏داند: «شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِى أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْءَانُ» براساس روايات، ديگر كتب آسمانى نيز در اين ماه نازل شده از جمله طبق روايتى از امام صادق(ع) «تورات» در ششم ماه مبارك رمضان، «انجيل» در دوازدهم، «زبور» در هجدهم و قرآن در شب قدر نازل گرديده است.(1)

ماه رمضان «شهر اللّه»(2) لقب گرفته است. براساس اين قول رمضان اسمى از اسماء الهى است(3) و از اين‏رو در حديثى از امام على(ع) آمده است كه فرمودند: «لاتقولوا رمضان و لكن قولوا شهر رمضان فانكم لاتدرون ما رمضان؛ نگوييد رمضان، بلكه بگوييد ماه رمضان. همانا شما نمى‏دانيد رمضان چيست؟»(4)

درباره معناى «رمضان» علاوه بر قول نقل شده در بالا دو معناى ديگر نيز بيان شده است كه نظر به ارتباط معناى لغوى با فضيلت اين ماه ذكر آن خالى از فايده نيست. و ما اين دو معنى را از تفسير لطيف كشف الاسرار نقل مى‏كنيم: «اينك ماه رمضان اقبال كرد بر دوستان، ماهى كه هم بشويد و هم بسوزد. بشويد به آب توبه دلهاى مجرمان، بسوزد به آتش گرسنگى تنهاى بندگان، اشتقاق رمضان از «رَمْضا» است يا از «رَمَضَ» اگر از «رمضا» است آن سنگ گرم باشد كه هر چه بر آن نهند بسوزد و اگر از «رمض» است باران باشد كه به هر چه رسد آن را بشويد.»( 5)

در ابتداى خطبه طولانى پيامبر اكرم(ص)نيز كه در آخرين جمعه ماه شعبان ايراد شده است گوشه‏اى از فضيلت اين ماه بيان شده و آمده است: «اى مردم بدرستى كه رو كرده به سوى شما ماه خدا و رحمت و آمرزش الهى، ماهى كه نزد خدا بهترين ماهها و روزهايش بهترين روزها و شبهاي ش بهترين شب‏ها.... اى مردم! درهاى بهشت در اين ماه گشوده است.... و درهاى آتش بسته... و شياطين در بندند...»(6)

سخن در باب فضيلت اين ماه بسيار است و مجال اندك. اما براى ورود به بحث حقيقت روزه و آثار و ثمرات آن لازم بود شناختى هر چند اندك از فضيلت اين ماه داشته باشيم چرا كه درخت عمل در سرزمين معرفت مى‏رويد اگر اين معرفت درست باشد عمل صالح نيز درست و در غير اين صور ت عمل ما آفت‏پذير خواهد بود.

حقيقت روزه
قرآن كريم در اشاره‏اى بسيار كوتاه اما پر مغز و پر معنى حقيقت روزه و هدف از آن را بيان فرموده است در آيه 183 سوره بقره مى‏خوانيم: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! روزه بر شما واجب شد همانگونه كه بر پيشينيان شما واجب گرديد باشد كه پرهيزكار شويد.»

خداوند اين آيه را با خطاب خاص خود به دوستانش آغاز مى‏كند و چه خطابى برتر از خطاب معبود با انسان، كه چنين نواى گوش‏نوازى قبل از هر چيز تمامى سختى‏هاى روزه را از ياد انسان مى‏برد. امام صادق(ع) درباره اين خطاب الهى مى‏فرمايند: «لذّة ما فى النداء اَزال تَعَ بَ العبادة و العناء؛(7) لذت آنچه در اين خطاب است رنج و سختى عبادت را از بين مى‏برد».

در ادامه آيه خداوند فلسفه تشريع روزه را كه در اُمم گذشته نيز جريان داشته بيان مى‏كند و مى‏فرمايد: «لعلّكم تتقون» رسيدن به مرحله تقوا هدف روزه و حقيقت آن است. از اين عبارت كوتاه مى‏توان دنيايى از معنا را فهميد چرا كه تقوا «خير دنيا و آخرت»(8) و «سرآمد همه كارهاست»(9) و رسيدن به اين مهم يعنى نهايت كمال آدمى و سعادت دنيا و آخرت.

چنانكه تقوا همه جانبه است و فقط به تقواى قلب يا عضو خاص يا حوزه معين اعم از فرهنگى، اخلاقى، اجتماعى، سياسى، اقتصادى، محدود نمى‏شود و شامل همه اين ابعاد مى‏گردد. روزه نيز فقط امساك از خوردن و آشاميدن نيست بلكه روزه دل، روزه چشم، روزه زبان، روزه قلب را شا مل مى‏شود و در يك كلام آنكه تمامى وجود آدمى در اختيار احكام و فرائض الهى باشد.

چنين روزه‏اى سپر آدمى است(10) در برابر آتش، بهشت را واجب مى‏كند(11) و خالص شدن آدمى را به همراه مى‏آورد(12) و به ميراث روزه كه همان يقين به ذات اقدس الهى است نايل مى‏كند. در حديث معراج آمده است كه پيامبر(ص) فرمود: «پروردگارا! ميراث روزه چيست؟ خداوند فرم ود: روزه حكمت به ارث مى‏نهد و حكمت معرفت و معرفت يقين مى‏آورد و چون بنده به يقين رسيد ديگر براى او اهميتى ندارد كه چگونه شب و روز خود را بگذراند. به سختى يا به آسانى».(13)

اما روزه‏اى كه فقط امساك از خوردن و آشاميدن بدون توجه به محرمات الهى و واجبات خداوندى باشد بهره آن همان گرسنگى و تشنگى و رفع تكليفى بيش نخواهد بود. چنانكه پيامبر خدا(ص) مى‏فرمايند: «بسا روزه‏دارى كه بهره او از روزه‏اش گرسنگى و تشنگى است و بسا شب زنده‏دا رى كه بهره او از عبادت شبانه‏اش فقط بى‏خوابى است.»(14) چه خسران زده‏ايم اگر تشنگى و گرسنگى را تحمل كنيم و دست خالى اين ماه را پشت سر بگذاريم در اين صورت سپر آتش را كه همان اصل روزه است به همراه داريم اما با اعمال ناشايستمان آن سپر را پاره كرده‏ايم سپرى ك ه از ما در برابر آتش محافظت نمى‏كند. اين سپر را چه فايده و اين روزه را چه سود كه پيامبر عظيم مى‏فرمايد: «الصُّوُم جُنَّةٌ مالَمْ يَخْرقْها»(15) روزه سپر است تا زمانى كه (آدمى با اعمال ناشايست) آن را ندرد»

مراتب روزه
چنانكه تقوا را مراتبى است و انسانها در بهره‏مندى از آن يكسان نيستند روزه هم كه ابزارى براى رسيدن به تقوا است درجات و مراتبى دارد. اهل معرفت در بيان درجات روزه همانند تقوا سه مرتبه و درجه براى آن قايل شده‏اند.
1) روزه عوام كه همان پرهيز از خوردن و آشاميدن و ساير مبطلات روزه است و از آدمى دفع تكليف مى‏كند.
2) روزه خواص: كه علاوه بر آنچه عوام از آن پرهيز مى‏كنند ساير اعضاى بدن نظير چشم و گوش و دهان و... از گناهان دورى مى‏كنند كه افطار چنين روزه‏اى، ارتكاب گناه و انجام معصيت است.
امام على(ع) چنين مرتبه‏اى را اين‏گونه معرفى مى‏فرمايند: «روزه‏دارى، پرهيز از حرام‏هاست، چنانكه انسان از خوردن و آشاميدن خوددارى مى‏كند».(16)
3) روزه خواص خواص: كه علاوه بر آنچه در دو مرحله پيش گذشت روزه‏دار، دل را از مشغول شدن به افكار دنيوى و اخلاق رذيله و هر آنچه غير خداست محافظت كند و افطار اين نوع از روزه به ياد غير خدا و روز قيامت بودن است و حاصل اين روزه روگردانيدن از غير خداست چنانكه خداوند فرمود: «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ؛(17) بگو خدا و هر چه غير اوست واگذار».
اين مرتبه از روزه اختصاص به انبياء و صديقين و مقرّبين دارد و ثمره اين روزه نايل شدن به مشاهده جمال لقاى الهى است و رسيدن به چيزى كه هيچ چشمى نديده و هيچ گوشى نشنيده، و به خاطر احدى خطور نكرده است.(18)

رشيدالدين ميبدى در تفسير گرانسنگ كشف الاسرار با بيانى لطيف اين مرتبه از روزه را چنين بيان مى‏دارد: «روزه جوانمردان به زبان اهل حقيقت بشو و ثمره و سرانجام آن بدان، چنانكه تو تن را به روزه‏دارى و از طعام و شراب بازدارى ايشان دل را به روزه در آرند و از جمل ه مخلوقات باز دارند. تو از بامداد تا شبانگاه روزه‏دارى. ايشان از اول عمر تا آخر عمر روزه دارند. ميدان روزه تو يك روز است، ميدان روزه ايشان يك عمر»(19)

آثار و بركات روزه‏
چنانكه گفتيم حقيقت روزه تقواى همه جانبه است و هر كه به تقوا دست پيدا كند به ثمرات دنيوى و اخروى فراوانى كه قرآن و روايات به طور گسترده بدان اشاره كردند دست مى‏يابد. اما براى آنكه از كلى گويى خارج شده و به طور خاص به ثمرات تقواى ناشى از روزه نايل شو يم به بخشى از آن اشاره مى‏كنيم.

در يك تقسيم بندى كلى - هر چند بعضى عناوين قابل تداخل در يكديگرند - بخشى از آثار روزه را مى‏توان به آثار فردى و آثار اجتماعى تقسيم كرد.

آثار فردى‏
1) تقويت مكارم اخلاقى: ماه مبارك رمضان ماه ايجاد و تقويت بسيارى از ملكات اخلاقى است كه آدمى مى‏تواند با نهادينه كردن و درونى كردن اين ملكات، راه خود را براى حركت در اين مسير در ماههاى بعد فراهم سازد. تقويت اراده و رسيدن به حريت و آزادگى اولين ثمره روزه است. انسانى كه در ماههاى ديگر به محض اراده خوردن و آشاميدن و ديدن شنيدن و گفتن هر چيز به انجام آن قادر بود. در اين ماه با سختى فراوان بايد مانع اين همه شود. چنين كنترلى روح را از بند شهوات آزاد مى‏كند و اراده آدمى را تقويت مى‏نمايد. تقويت اراده‏اى ك ه مى‏تواند سرآغاز اراده‏هاى بزرگتر و پولادين‏تر گردد.

مبناى انسانيت بر تزكيه نفس و مبناى تزكيه نفس بر تقويت اراده است، روزه‏دار در اين ماه با تقويت اراده، قواى جسمى حيوانى را كه در ديگر ماهها قدرتمند شده بودند ضعيف مى‏كند و قواى ضعيف شده روحانى را تقويت مى‏كند بگونه‏اى كه برخواسته‏هاى شهوانى غلبه كند(20) و اين مبدأ و مقصد خودسازى است.

تقويت اراده امكان صبر بر نعمت و معصيت و مصيبت را به آدمى عطا مى‏كند به گونه‏اى كه تمامى حالات، روحيات، گفتارها و كردارهاى او در راستاى رضاى الهى قرار مى‏گيرد و به مقام صابران كه در قرآن بشارت الهى را به همراه دارد نايل مى‏شود. در روايات رسيدن به مقام صب ر از جمله حكمتهاى روزه معرفى شده است(21).

در حديثى از پيامبر(ص) نصف روزه «صبر» شمرده شده: «الصّيام نصفه الصبر»(22)
حاصل اين ملكات اخلاقى رسيدن به اخلاص است و اخلاص آدمى را همرنگ خداوند مى‏سازد و او را آينه صفات و اسماء الهى مى‏نمايد: «صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً»(23).
از حضرت فاطمه(س) در زمينه نقش روزه در اخلاص نقل شده كه: «خداوند روزه را به خاطر تثبيت اخلاص واجب فرموده است».(24)

2) آسايش دنيوى و اخروى: روزه علاوه بر رشد فضايل اخلاقى نقش بسزايى در آسايش دنيوى انسان چه در امور مادى و چه در امور معنوى دارد كه در زير به آن مى‏پردازيم.

کنعانی هرندی بازدید : 27 چهارشنبه 04 تیر 1393 نظرات (0)
پاسخ اجمالی

در نظام اقتصادى اسلام، تعیین قیمت در بازار، بر اساس عرضه و تقاضاست، ولى این بازار از سوى قوانین ثابت شرعى و متغیر حکومتى، محدود و توسط دولت نظارت مى‏شود. البته اگر دولت در مواردى تشخیص دهد که تعیین قیمت خاص، تأمین کننده مصالح اسلام و مسلمین است، مى‏تواند اقدام به قیمت گذارى نماید.

پاسخ تفصیلی

یکى از مبانى اقتصادى اسلام، "آزادى اقتصادى" است. هر فرد، از دیدگاه اسلام، مى‏تواند در انواع فعالیت هاى اقتصادى، به شرط رعایت حدود و مقرّرات اسلامى، وارد شود. بنابر این، هر چند اصل اولى در زمینه‏ى فعالیت اقتصادى از دیدگاه اسلام، آزادى است، ولى این آزادى، براى رسیدن بشر به سعادت و کمال واقعى، محدود به حدود الهى شده است. و این امر کاملاً منطقى و عقلانى مى‏باشد، زیرا آدمى در پرتو آزادى به رشد مطلوب خود دست مى‏یابد و مى تواند استعدادهاى خود را، چنان که باید، به ظهور برساند. به دلیل ناتوانى بشر در تشخیص مصالح واقعى خود و آزمندى و طمع او که باعث مى‏شود تنها به حاصل عاجل کار خود بیندیشد و از اثر آجل آن غفلت کند، اگر آزادى او به وسیله‏ى هدایت هاى الهى و ضوابط شرعى جهت داده نشود، نتیجه‏اى جز نابودى امکانات سعادت واقعى و تلاش براى سلطه بر دیگران، و بى ‏توجهى هر چه بیشتر از معنویات، نخواهد داشت. و از این رو، اسلام، نه مانند سوسیالیسم به کلى با آزادى اقتصادى مخالفت می کند و آن را مضرّ به حال جامعه می داند و نه مانند سرمایه دارى با طرح آزادى بدون قید و شرط، زمینه ی فساد و تباهى آدمى را فراهم کرده است. بلکه به تعبیر شهید صدر راهى میانه را پیموده که آزادى را تصفیه مى‏کند و آن را صیقل مى‏زند و از آن وسیله‏اى براى صلاح و خیر انسانیت مى‏سازد.[1]

در اقتصاد سرمایه‏دارى، قیمت در بازار بر اساس نیروهاى عرضه و تقاضا تعیین مى‏گردد. به اعتقاد اقتصاد دانان سرمایه‏دارى اگر انسان‏ها به صورت کاملاً آزاد و بدون دخالت و نظارت هیچ گونه عامل خارجى، حتى دولت، به داد و ستد بپردازند، بر آیند نیروهاى عرضه و تقاضاى موجود در این بازار، قیمتى را مشخص مى‏کند که مطلوبیت متقاضى و سود عرضه کننده را به حداکثر مى‏رساند. و چون حداکثر بهره‏مندى هدف سرمایه دارى است، همین قیمت تأمین کننده ى هدف و مطلوب معرفى مى‏شود.

در نظام اقتصادى اسلام، تعیین قیمت در بازار، هر چند بر اساس نیروهاى عرضه و تقاضاست، ولى این بازار از سوى قوانین ثابت شرعى و متغیر حکومتى محدود و توسط دولت نظارت مى‏شود. البته اگر دولت در مواردى تشخیص دهد که تعیین قیمت خاص، تأمین کننده مصالح اسلام و مسلمین است، مى‏تواند اقدام به قیمت گذارى نماید.

مطلوبیت قیمت نیز تابع میزان هماهنگى آن با مصالح اسلام و مسلمین و قوانین مى‏باشد. بنابر این، بالا رفتن قیمت در اثر احتکار یا کاهش آن در اثر افزایش بى ‏رویه واردات، که به تولید داخلى ضربه زند، هیچیک مطلوب نیست.[2]

این نظریه که در شرایط خاص حاکم شرع می تواند قیمت گذاری کند مورد تأیید بسیاری از فقها، مثل: شیخ مفید در مقنعه[3]، شهید اول در لمعه و شهید ثانی در شرح آن[4] ، حضرت امام در تحریر الوسیله[5] ، فرزند ایشان آقا مصطفی در شرح آن[6] و آیت الله گلپایگانی در شرح وسیلة النجاة[7]، می باشد.[8]

 

کنعانی هرندی بازدید : 71 شنبه 31 خرداد 1393 نظرات (0)
پرسش
آیا تعبیر «لابکین علیک بدل الدموع دما» در فرض پذیرش صدور زیارت ناحیه از معصوم دلالت بر معنای حقیقی دارد؟ برخی در جایز دانستن اضرار و آسیب‌رسانی در عزاداری (مانند لطمه زدن و ... ) به این فقرات استناد می‌کنند.
پاسخ اجمالی
برای امام حسین(ع) زیارت‌های مختلفی نقل شده است. یکی از این زیارت‌ها، زیارتی است که از ناحیه مقدس امام زمان(ع) صادر شده و به همین دلیل به زیارت «ناحیه مقدسه» معروف شده است. این متن، که به نقلی امام زمان(ع) با آن جدّ بزرگوار و شهید خود امام حسین(ع) را زیارت کرده‌اند مورد تأیید علمای شیعه قرار گرفته است.[1] در بخشی از زیارت ناحیه مقدسه چنین آمده: «فَلَأَنْدُبَنَّکَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً، وَ لَأَبْکِیَنَّ عَلَیْکَ بَدَلَ‏ الدُّمُوعِ‏ دَماً، حَسْرَةً عَلَیْکَ وَ تَأَسُّفاً عَلَى مَا دَهَاکَ وَ تَلَهُّفاً، حَتَّى أَمُوتَ بِلَوْعَةِ الْمُصَابِ وَ غُصَّةِ الِاکْتِیَاب‏»؛[2] صبح و شب برای تو ناله می‌کنم و بجای اشک بر تو خون می‌گریم. این کار را به خاطر حسرت خوردن بر تو و از روی ناراحتی و بلایی که بر تو وارد شده و از روی اندوه و حزن بر تو انجام می‌دهم. تا این‌که از غم مصیبت‌ها و غصه ناراحتی‌ بمیرم.
با دقت در متن این زیارت؛ معلوم می‌شود که این عبارت‌ها، کنایه از شدّت ناراحتی و غم و اندوه است؛ نه این‌که معنای حقیقی آن اراده شده باشد.  به عبارت دیگر، گوینده این سخنان نمی‌خواهد با وسیله‌ای خارجی، چشمان خود را خون آلود کند، بلکه ناظر به آن است که از شدت اشک، چشمانم خون‌آلود می‌شوند.
از طرفی، گریه زیاد که بر اثر شدت حزن و اندوه بر انسان مستولی می‌شود، اضرار به نفس حساب نمی‌شود و تا حدی شخص ماتم زده اختیار آن‌را در دست ندارد. خصوصاً این‌که این ناراحتی، بر اثر مصیبتی باشد که مربوط به امور دینی و الهی است. برخلاف کارهایی از قبیل قمه زنی و... که کاملاً اختیاری و موجب اضرار به نفس و مهم‌تر از آن موجب وهن دین می‌شود.
بر این اساس، این زیارت نمی‌تواند مجوزی برای اموری چون قمه‌زنی باشد.
برای آگاهی بیشتر «برهنه شدن و سینه زدن در عزای امام حسین، سؤال 10990 را مطالعه کنید.
 

[1]. ر.ک: «زیارت ناحیه مقدسه»، 4152.
[2]. ابن مشهدی، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، محقق و مصحح: قیومی اصفهانی، جواد، ص 501، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1419ق.
کنعانی هرندی بازدید : 94 جمعه 16 خرداد 1393 نظرات (0)

پرسش
سلام؛ در کتب حدیث شیعه؛ مانند کافی و من لا یحضر از قول پیامبر(ص) آمده به زنان نوشتن یاد ندهید: لا تعلّموهن الکتابة، این حدیث را چگونه می‌‌توان توجیه و تفسیر نمود؟
پاسخ اجمالی
روایت مطرح شده با آن‌که برخی راویانش به صراحت توثیق نشده‌اند، اما در مجموع نزد علمای حدیث و رجال قابل اعتماد است.
اما از جهت متن با در نظر گرفتن روایاتی که هر دو گروه زنان و مردان را تشویق به آموختن علم می‌کند، این روایت، مقید به شرایط زمانی خاص و افراد خاص گردیده؛ با این توضیح که در زمان صدور روایت، نوشتن و خواندن قابل تفکیک بود؛ یعنی می‌شد افرادی عالم و با سواد باشند، اما قادر بر نوشتن نباشند. بنابراین یاد ندادن کتابت به زنان منافاتی با علم آموزی آنان نداشت و این روایت با روایاتی که تشویق به آموختن علم کرده‌اند در تعارض و تناقض نخواهد بود. مؤید این گفتار، بخش آخر روایت است که می‌فرماید به آنان سوره نور را بیاموزید.
علاوه بر آن، شاید مراد حدیث، آن باشد که شغل کتابت – که در آن زمان شغل مرسومی بوده و در غالب موارد، مردان درگیر آن بودند – را به آنان نیاموخته و آنان را وارد شغلی مردانه نکنید، بلکه مشاغلی را به آنان بیاموزید که کمکی برای پایبند نمودنشان به خانه و خانواده و تربیت فرزند باشد؛ از همین‌رو در روایت، آموختن نخ ریسی به بانوان به عنوان شغلی جایگزین مورد تشویق قرار گرفته است.
کنعانی هرندی بازدید : 32 شنبه 10 خرداد 1393 نظرات (0)

پرسش

ارتباط با ارواح چه حکمی دارد؟ ارتباط با ارواح خوب مثل ارواح اولیاء، بزرگان جهت بهره گیری که بیشتر معنوی هست چیست؟
پاسخ اجمالی
هر چند احضار روح، از لحاظ عقلی ممکن است اما از لحاظ شرعی، گروهی از مراجع تقلید آن را اگر براى غرض عقلائى باشد، دارای اشکال نمی‌دانند، اما برخی دیگر[1] به لحاظ مفاسدی که این عمل می‌تواند داشته باشد، آن را جایز نمی‌شمارند.
ضمائم:

پاسخ مراجع عظام تقلید نسبت به این سؤال، چنین است:[2]

حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای (مد ظله العالی):

احضار روح اگر براى غرض عقلائى بوده و همراه با امر حرام یا مستلزم آن ‏نباشد اشکال ندارد.
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مد ظله العالی):

احضار روح و ارتباط با ارواح عقلاً امکان پذیر است، ولی این کار شرعاً جایز نیست و مفاسد زیادی به بار می آورد. شرح این مطلب را در کتاب «ارتباط با ارواح» نوشته‌ایم.
http://makarem.ir/compilation/?lid=0&mid=61805&CatID=6510 (لینک دسترسی به کتاب)
حضرت آیت الله العظمی نوری همدانی(مد ظله العالی):

بهترین عمل، انجام واجبات و ترک محرمات و عمل به سیره اهل البیت(ع) است.

حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (مد ظله العالی):

به طور کلی احضار ارواح جایز نیست و راه رسیدن به درجات معنوی همان انجام واجبات و ترک محرمات است.
 

[1]. آیات عظام مکارم شیرازی و صافی گلپایگانی.
[2]. استفتا از دفاتر آیات عظام: خامنه‌ای، مکارم شیرازی، صافی گلپایگانی، نوری همدانی (مد ظلهم العالی) توسط سایت اسلام کوئست.
کنعانی هرندی بازدید : 132 جمعه 09 خرداد 1393 نظرات (0)
پرسش

تفسیر آیه 26 سوره اعراف چیست، و منظور از لباس تقوا در این آیه چه می‌تواند باشد؟

پاسخ اجمالی
 
در آیه مورد پرسش، خداوند می‌فرماید؛ اى فرزندان آدم! لباسى براى شما فرستادیم که اندام شما را مى‌‏پوشاند و مایه زینت شما است. اما لباس پرهیزگارى بهتر است! منظور از فرستادن لباس در این آیه این نیست که از آسمان لباسى فرستاده شده، بلکه منظور این است که امکانات لازم براى تهیه لباس را در زمین قرار دادیم. در ادامه آیه بعد از ذکر لباس ظاهر و پوشاندن عورت ظاهرى، به ذکر لباس باطن و چیزى که عیب‌‌های باطنى را مى‏‌پوشاند پرداخت، و می‌گوید لباس تقوا برای شما بهتر است.
مفسران در معنای لباس تقوا نظریات مختلفی ارائه داده‌‌اند. برخی از این نظریات چنین است: مقصود از لباس تقوا، عمل صالح است. منظور حیاء است که همچون لباسى تقوا بر تن انسان مى‌‏پوشاند. منظور لباس پشمى و درشت است که زاهدان به منظور تواضع، بر تن می‌کنند. منظور لباس جنگ یعنى زره و کلاه خود و دیگر وسائل جنگى است. و... 
کنعانی هرندی بازدید : 15 پنجشنبه 01 خرداد 1393 نظرات (0)
پاسخ اجمالی
خطبه‌ای منسوب به امام علی(ع) وجود دارد که در آن از هیچ کلمه نقطه‌داری استفاده نشده است و تمام خطبه بدون نقطه می‌باشد. البته این خطبه در نهج البلاغه وجود ندارد، بلکه در منابع دیگر ذکر شده است. سید رضى در جمع‏آورى سخنان امام علی(ع)، روشى مخصوص به خود داشته است و آن این‌که وى، بناى نوشتن و جمع‌آورى مجموع سخنان علی(ع) را نداشته، به همین جهت، از بین منابع فراوانى که داشته، قسمت‌هایى را گل‌چین نموده است. او خود نیز در مقدمه کتاب، به این نکته اشاره کرده که آنچه می‌آورد انتخاب شده‌هایى از کلمات و نامه‌هاى آن‌حضرت است.[1]
برخى چنین پنداشته‌اند که سخنان امیر مؤمنان على(ع) تنها حجمى معادل نهج البلاغة دارد، یا خطبه‌ها و نامه‌هاى آن‌حضرت را منحصر در همان تعداد نموده‌اند، در حالى‌که چنین نیست. مسعودى که حدود صد سال قبل از سید رضى می‌زیسته، در «مروج الذهب» می‌گوید: «هم اکنون چهار صد و هشتاد و اندى خطبه از على(ع) در دست مردم است».[2] و یا آمُدى در «غرر الحکم»، پانزده هزار کلمه قصار از امیر المؤمنین(ع) نقل کرده است، در حالى‌که کلمات قصار نهج البلاغة، 480 کلمه است.
کتاب‌های فراوان دیگرى نیز پیرامون کلمات آن‌حضرت تحریر شده؛ مانند تحف العقول، روضة الواعظین و... که بیش از یک‌صد و اندى کتاب قبل از نهج البلاغة، خطبه‌هاى امام علی(ع) را جمع کرده‌اند.
کنعانی هرندی بازدید : 21 پنجشنبه 01 خرداد 1393 نظرات (0)
پاسخ اجمالی
مهرهایی که نمازگزار در نماز از آن استفاده می‌کند دو نوع است. یکی تربت و خاک کربلا، و نوع دیگر سایر چیزهایی که سجده بر آنها صحیح است.
به برکت ایثاری که سید الشهداء در بذل جان و مال در سرزمین کربلا انجام داده، خداوند آثاری؛ مانند برکت و شفاء در خاک آن سرزمین قرار داده است.
امام کاظم(ع) در ضمن حدیثی فرمود: خداوند تربت جدم حسین(ع) را برای شیعیان و دوستان ما شفا قرار داده است.[1]
بر این اساس بوسیدن خاک کربلا برای تبرک و شفا امر شایسته‌ای است که هیچ منع عقلی یا شرعی ندارد؛ زیرا بوسیدن تربت امام حسین(ع) در واقع نوعی تکریم، ابراز ارادت و زنده نگه‌داشتن یاد و خاطره آن‌حضرت است که خود این عمل، نوعی بزرگداشت کمال و فضلیت است.
امّا نسبت به سایر خاک‌ها باید گفت به دلیل تبرک به خاک کربلا کم کم این عمل به صورت عادت در مورد سایر خاک‌ها نیز جریان یافته و این نیز به خودی خود ایرادی ندارد؛ زیرا نظر به این‌که از مهر مورد نظر در ارتباط با خدا استفاده شده و شخص نمازگزار بر آن سجده کرده و با سجده بر آن، در مقابل خدا تواضع نموده، از این جهت تبرک یافته و بوسیدن آن از باب تیمن و تبرک جایز است.
 

[1]. «... فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَهَا شِفَاءً لِشِیعَتِنَا وَ أَوْلِیَائِنَا»، مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی‏، چاپ دوم‏، 1403ق‏.

کنعانی هرندی بازدید : 11 دوشنبه 22 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

ولادت و حسب و نسب

بنا بوشته مورخين ولادت على عليه السلام در روز جمعه 13 رجب در سال سى‏ام عام الفيل (1) بطرز عجيب و بيسابقه‏اى در درون كعبه يعنى خانه خدا بوقوع پيوست،محقق دانشمند حجة الاسلام نير گويد:

اى آنكه حريم كعبه كاشانه تست‏ 
بطحا صدف گوهر يكدانه تست‏ 
گر مولد تو بكعبه آمد چه عجب‏ 
اى نجل خليل خانه خود خانه تست

پدر آنحضرت ابو طالب فرزند عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف و مادرش هم فاطمه دختر اسد بن هاشم بود بنا بر اين على عليه السلام از هر دو طرف هاشمى نسب است (2)

اما ولادت اين كودك مانند ولادت ساير كودكان بسادگى و بطور عادى نبود بلكه با تحولات عجيب و معنوى توأم بوده است مادر اين طفل خدا پرست بوده و با دين حنيف ابراهيم زندگى ميكرد و پيوسته بدرگاه خدا مناجات كرده و تقاضا مينمود كه وضع اين حمل را بر او آسان گرداند زيرا تا باين كودك حامل بود خود را مستغرق در نور الهى ميديد و گوئى از ملكوت اعلى بوى الهام شده بود كه اين طفل با ساير مواليد فرق بسيار دارد.

شيخ صدوق و فتال نيشابورى از يزيد بن قعنب روايت كرده‏اند كه گفت من با عباس بن عبد المطلب و گروهى از عبد العزى در كنار خانه خدا نشسته بوديم كه فاطمه بنت اسد مادر امير المؤمنين در حاليكه نه ماه باو آبستن بود و درد مخاض داشت آمد و گفت خدايا من بتو و بدانچه از رسولان و كتابها از جانب تو آمده‏اند ايمان دارم و سخن جدم ابراهيم خليل را تصديق ميكنم و اوست كه اين بيت عتيق را بنا نهاده است بحق آنكه اين خانه را ساخته و بحق مولودى كه در شكم من است ولادت او را بر من آسان گردان ، يزيد بن قعنب گويد ما بچشم خودديديم كه خانه كعبه از پشت(مستجار) شكافت و فاطمه بدرون خانه رفت و از چشم ما پنهان گرديد و ديوار بهم بر آمد چون خواستيم قفل درب خانه را باز كنيم گشوده نشد لذا دانستيم كه اين كار از امر خداى عز و جل است و فاطمه پس از چهار روز بيرون آمد و در حاليكه امير المؤمنين عليه السلام را در روى دست داشت گفت من بر همه زنهاى گذشته برترى دارم زيرا آسيه خدا را به پنهانى پرستيد در آنجا كه پرستش خدا جز از روى ناچارى خوب نبود و مريم دختر عمران نخل خشك را بدست خود جنبانيد تا از خرماى تازه چيد و خورد(و هنگاميكه در بيت المقدس او را درد مخاض گرفت ندا رسيد كه از اينجا بيرون شو اينجا عبادتگاه است و زايشگاه نيست) و من داخل خانه خدا شدم و از ميوه‏هاى بهشتى و بار و برگ آنها خوردم و چون خواستم بيرون آيم هاتفى ندا كرد اى فاطمه نام او را على بگذار كه او على است و خداوند على الاعلى فرمايد من نام او را از نام خود گرفتم و بادب خود تأديبش كردم و او را بغامض علم خود آگاه گردانيدم و اوست كه بتها را از خانه من ميشكند و اوست كه در بام خانه‏ام اذان گويد و مرا تقديس و تمجيد نمايد خوشا بر كسيكه او را دوست دارد و فرمانش برد و واى بر كسى كه او را دشمن دارد و نافرمانيش كند. (3)

و چنين افتخار منحصر بفردى كه براى على عليه السلام در اثر ولادت در اندرون كعبه حاصل شده است بر احدى از عموم افراد بشر چه در گذشته و چه در آينده بدست نيامده است و اين سخن حقيقتى است كه اهل سنت نيز بدان اقرار و اعتراف دارند چنانكه ابن صباغ مالكى در فصول المهمه گويد:

و لم يولد فى البيت الحرام قبله احد سواه و هى فضيلة خصه الله تعالى بها اجلالا له و اعلاء لمرتبته و اظهارا لتكرمته. (4)

يعنى پيش از آنحضرت احدى در خانه كعبه ولادت نيافت مگر خود او واين فضيلتى است كه خداى تعالى به على عليه السلام اختصاص داده تا مردم مرتبه بلند او را بشناسند و از او تجليل و تكريم نمايند.

در جلد نهم بحار در مورد وجه تسميه آنحضرت بعلى چنين نوشته شده است كه چون ابوطالب طفل را از مادرش گرفت بسينه خود چسباند و دست فاطمه را گرفته و بسوى ابطح آمد و به پيشگاه خداوند تعالى چنين مناجات نمود.

 

کنعانی هرندی بازدید : 31 پنجشنبه 18 اردیبهشت 1393 نظرات (0)
پرسش
مقصود از برخی روایات که می‌گویند گناهانی؛ مانند دروغ گفتن، غیبت، و ... روزه را باطل می‌کند، چیست؟

پاسخ اجمالی
از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است: یکی از چیزهایی که روزه را از بین می‌برد، دروغ است؛ اما مقصود از این دسته روایات اثر معنوی و باطنی روزه است که چنین گناهانی این اثر را به حداقل رسانده و یا آن‌را از بین می‌برد؛ چون روزه دارای درجاتی است.
بر این اساس، انجام چنین گناهانی به بطلان فقهی روزه نخواهد انجامید؛ یعنی این‌گونه نیست که روزه دروغ‌گو باطل شده و باید قضای آن‌را به جا آورد و یا کفاره داد. مگر دروغ بستن بر خدا، پیامبر و جانشینان پیامبر که در این صورت روزه را باطل می‌کند.
کنعانی هرندی بازدید : 15 چهارشنبه 17 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

 

معرفت و شناخت كامل شخصيت والاي اميرالمؤمنين علي (ع) و جايگاه او در جهان هستي در حد بشر نيست چه رسول اكرم (ص) خطاب به مولا مي فرمايد :

يا علي لا يعرفك الاّّّ الله و انا

اي علي! تو را هيچكس نشناخت جز خدا و من

درابتداي خلقت، معمار آفرينش، زمين و خورشيد و ماه و بر و بحر اعلام كرد كه آفرينش شما، آفرينش همه چيز، به طفيل محبت پنج نور مقدس است.

يا ملائكتي و سكان سماواتي اعلموا اني ما خلقت سماء مبنيه و لا ارضا محديه و لا قمرا منيرا و لا شمسا مضيئه

و لا فلكا يدور و لا بحرا يجري و لا فلكا يسري الا في محبه هؤلاء الخمسه.

 

آفرينش بر محبت اينان رقم خورد و عرصه هستي به حب ولايت آنان از عدم شكل گرفت. اگر علي (ع) نبود، آفرينش به تكوينش نمي ارزيد . نوروجود علي (ع) ، مصباح پايگاه آفرينش شد وهستي اول با وجود او شكل گرفت. هدفنامه وجود را نيز به وجود او پيوند زدند.

لو لا كلما خلقت الا فلاك و لو لا علي لما خلقتك...

در زيارتنامه مولي در روز غدير علي (ع) را ندا مي دهيم :

السلامٌَُُُ عليكُُ ايها النبأ العظيم، الذي هم فيه مختلفون

سلام برتو اي خبر بزرگ عالم! خبر بزرگ هستي. پس علي (ع) راز بزرگ خلقت است! اما در او اختلاف كردند. اين بود كه اول مظلوم عالم هم علي″ نام گرفت.

روزي پيامبر اكرم (ص) در جمع صحابه بودند و جبرئيل، ملك مقرب الهي هم به شكل انساني در آن جمع حاضر بود. پيامبر به جبرائيل رو كردند و با اشاره به اميرالمؤمنين علي (ع) فرمودند: آيا او را مي شناسي؟ عرض كرد: چگونه او را نشناسم كه او در عرش مرا معلم بود و شيوه عبوديت الهي را به من تعليم فرمود. تو به آدم وقتي كه از بهشت قرب رانده شد و به زمين فراق هبوط كرد، با ذكر نام علي (ع) و اهل بيت او به درگاه الهي پذيرفته شد. نوح نام او را بر كشتي خويش حك كردو لنگرگاه كشتي اش را مسجد كوفه قرار داد. خداوند در شب معراج با حبيب خويش با صوت علي (ع) سخن گفت. قرآن كريم، علي (ع) را به منزله نقش پيامبر دانست.

فقل تعالوا ندع ابناء نا و ابناءكم و نساءنا و نساءكم و انفسنا و انفسكم (آل عمران 61)

پيامبر فرمودند: من و علي از يك درختيم (انا و علي من ش جره واحده) و باز فرموده:   (انت مني بمنزله هارون من موسي) و نيز: (انا مدينه العلم و علي بابها) همانا من شهر علمم و علي در آن است. و خطاب به مولي فرمود: (انت اخي و وصيي و وارثي) تو برادر من و وصي و وارث مني. در فرازي از دعاي ندبه  پيامبر خطاب به علي مي فرمايد (لو لا انت يا علي لم يعرف المؤمنون بعدي) اي علي اگر تو نبودي مردم پس از من مؤمنان را نمي شناختند.

در زيارت مطلقه مي خوانيم ((السالم علي ميزان الاعمال)) علي ميزان و معيار اعمال است. امام صادق (ع) در زيارت جدش عرضه مي دارد درود بر تقسيم كننده بهشت و جهنم، درود بر نعمت الهي بر نيكان :

((السلام علي قسيم الجنه و النار السلام علي نعمه الله علي الابرار))

 

کنعانی هرندی بازدید : 61 جمعه 12 اردیبهشت 1393 نظرات (0)
پرسش
بنده دیگری مباش در حالی‌که خداوند تو را آزاد آفرید، یعنی چه؟

پاسخ اجمالی
1. آنچه در پرسش مطرح شده، سفارش امام علی(ع) به فرزندش امام مجتبی(ع) است: «وَ لَا تَکُنْ عَبْدَ غَیْرِکَ وَ قَدْ جَعَلَکَ‏ اللَّهُ‏ حُرّاً»؛[1] بنده دیگری مباش در حالی‌که خداوند تو را آزاد آفرید.
2. آزادی موضوعی انسانی و به معنای نفی تسلط دیگری بر شخص است. جعل در این‌جا به معنای «خلق» است؛ یعنی آزادی ودیعه‌‌ای است الهی که هنگام خلقت، در وجود و سرشت انسان نهاده شده است. از نظر علی(ع) بنده غیر خدا بودن با آزادی منافات دارد؛ چرا که انسان‌‌ها در انسانیت مشترک‌اند، و عبودیت و بندگی فقط در برابر خدا است.
امام علی(ع) در وصیت‌نامه‌اش به امام حسن مجتبی(ع)، آزادی شخصی را با آزادی تکوینی از سوی خداوند گره می‌‌زند و می‌‌فرماید: بنده دیگری مباش که خدا تو را آزاد آفریده است؛ یعنی نفس خویش را از هر زبونی و پستی گرامی دار، هر چند تو را به نعمت‌‌های بی‌‌شمار برساند؛ زیرا هرگز بر آنچه از نفس خویش صرف می‌‌کنی، عوض نخواهی یافت. به بیان دیگر، امام(ع) در صدد بیان این مهم است که خداوند انسان را کریم آفرید و او را گرامی داشت، به او آزادی و اختیار عطا نمود، بر بسیاری از موجودات نظام هستی برتری بخشید. این نفس کریم را نباید در در برابر خواسته‌‌های نفسانی که انسان را وام‌دار دیگران می‌‌کند حقیر نمود؛ یعنی مواظب باش خواهش‌‌های نفسانی تو را وام‌دار دیگران نکند. تا از آن حریت و آزادگی به ذلت و زبونی بیفتی.
نیز آن‌‌حضرت در جایی دیگر فرمود: «إِلَهِی کَفَى لِی عِزّاً أَنْ أَکُونَ لَکَ عَبْداً وَ کَفَى بِی فَخْراً أَنْ تَکُونَ لِی رَبّا»؛[2] پروردگارا! مرا این عزّت بس که بنده تو باشم و این فخرم بس که پروردگارم تو باشی!
در بینش توحیدی علی(ع)، آزادی حقیقی این است که انسان عبد خدا باشد؛ زیرا در سایه این بندگی است که از هر قید و بند ذلّت بار آزاد می‌‌شود.
3. بر اساس برخی از روایات، معنای دیگر این سخن آن است که گفته‌‌های دیگران را بدون تحقیق و کورکورانه قبول نکنید تا مانند بنده‌‌ای برای آنها نباشید. امام باقر(ع) در این باره در تفسیر آیه: «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ»،[3] می‌فرماید: «وَ اللَّهِ مَا صَلَّوْا لَهُمْ وَ لَا صَامُوا وَ لَکِنْ أَطَاعُوهُمْ فِی مَعْصِیَةِ اللَّهِ»؛[4] به خدا سوگند که براى ایشان نماز نگزاردند و روزه نگرفتند، بلکه در معصیت خدا از ایشان اطاعت کردند.
ابو بصیر می‌گوید؛ از امام صادق(ع) در باره همین آیه پرسیدم، فرمود: به خدا که عالمان یهود آن مردم را به پرستش خود نخواندند، و اگر به پرستش خود مى‌‌‏خواندند مردم پذیرا نمى‌‌‏شدند، بلکه آنان حرام را برایشان حلال و حلال را حرام کردند؛ این بود که آن مردم نادانسته‏ آنان را عبادت کردند.[5]
4. البته، گفتنی است که مفهوم این روایات گوش ندادن و بهره نگرفتن از سخنان عالمان دین نیست؛ چرا که عالمان مردم را به خدا و تعالیم الهی می‌خوانند که شنیدن تعالیم الهی عبودیت و بندگی خدا را به دنبال خواهد داشت، نه بندگی غیر خدا را: «مَنْ أَصْغَى‏ إِلَى نَاطِقٍ‏ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ کَانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ کَانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ الشَّیْطَانِ فَقَدْ عَبَدَ الشَّیْطَانَ»؛[6] هر کس گوش فرا دهد به حرف‌های سخنوری در حقیقت او را بندگی کرده است. اگر ناطق از خداوند می‌گوید، شنونده خدا را بندگی کرده و اگر از شیطان می‌گوید شیطان را بندگی نموده است.
کنعانی هرندی بازدید : 47 سه شنبه 09 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

 

ولادت

حضرت زینب كبرى علیها السلام در روز پنجم جمادى الاولى سال پنجم یا ششم هجرى قمرى در شهر مدینه منوّره متولّد گردیده، و جهان را به قدوم خویش مزین فرمودند.

نام، لقب و كنیه آن حضرت: نام مبارك آن بزرگوار زینب، و كنیه گرامیشان ام الحسن و ام كلثوم و القاب آن حضرت عبارتند از: صدّیقة الصغرى، عصمة الصغرى، ولیة اللّه العظمى، ناموس الكبرى، شریكة الحسین علیهالسّلام و عالمه غیر معلّمه، فاضله، كامله و ...

 

پدر بزرگوار آن حضرت، اوّلین پیشواى شیعیان حضرت امیرالمؤمنین على بن ابیطالب علیهماالسّلام، و مادر گرامى آن بزرگوار، حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها مىباشد.

همسر گرامى آن حضرت، عبداللّه فرزند جعفر بن ابیطالب، بود. در كتاب اعلام الورى براى آن بانوى بزرگوار سه پسر به نامهاى على، عون، و جعفر و یك دختر به نام ام كلثوم ذكر شده است.

فرزندان حضرت زينب (س)

 سبط بن جوزى درتذكرة الخواص گويد: عبدالله بن جعفر را فرزندان متعدد بوده است . از آن جمله ، على و عون الاكبر و محمد و عباس و ام كلثوم مى باشند كه مادر آنان حضرت زينب (س) بوده است .

پرستارى مادر

 روزهايى بر حضرت فاطمه زهرا (س) گذشت كه بر اساس دردهاى فراوان از جمله : شكسته شدن پهلو، ورم بازو، صورت سيلى خورده و سقط جنين ، حدود90 روز بسترى بود. ناگفته پيداست كه چنين بيمارى نياز به پرستار دارد، لذا حضرت زينب در سن 5 سالگى از مادر پذيرايى و پرستارى مى كرد و متاءسفانه طولى نكشيد كه به فراق مادر مبتلا گرديد.

 

القاب حضرت زينب (س)

 عالمه غير معلمه : داناى نياموخته فهمة غير مفهمه : فهميده بى آموزگار كعبة الرزايا: قبله رنجها.

نائبة الزهراء: جانشين و نماينده حضرت زهرا (س) نائبة الحسين : جانشين و نماينده حضرت حسين (ع) مليكة الدنيا: ملكه جان ، شهبانوى گيتى

عقيلة النساء: خردمند بانوان .

عديلة الخامس من اهل الكساء: همتاى پنجمين نفر از اهل كساء.

شريكة الشهيد: انباز شهيد.

كفيلة السجاد: سرپرست حضرت سجاد.

ناموس رواق العظمه : ناموس حريم عظمت و كبريايى .

سية العقائل : بانوى بانوان خردمند.

سر ابيها: راز پدرش على (ع)

سلالة الولاية : فشرده و خلاصه و چكيده ولايت .و ليدة الفصاحة : زاده شيوا سخنى .

شقيقة الحسن : دلسوز و غمخوار حضرت حسن (ع).

عقيلى خدر الرسالة : خردمند پرده نشينان رسالت .

رضيعة ثدى الولاية : كسى كه از پستان ولايت شير خورده .

بليغة : سخنور رسا.

فصيحة : سخنور گويا.

صديقة الصغرى : راستگوى كوچك (در مقابل صديقه كبرى ).

الموثقة : بانوى مورد اطمينان .

عقيلة الطالبين : بانوى خردمند از خاندان حضرت ابوطالب (و در بين طالبيان ).

الفاضلة : بانوى با فضيلت .

الكاملة : بانوى تام و كامل .

عابدة آل على : پارساى خاندان على

عقلية الوحى : بانوى خردمند وحى

شمسة قلادة الجلالة : خورشيد منظومه بزرگوارى و شكوه .

نجمة سماء النبالة : ستاره آسمان شرف و كرامت .

المعصومة الصغرى : پاك و مطهره كوچك .

قرينة النوائب : همدم و همراه ناگوارى ها.

محبوبة المصطفى : مورد محبت و محبوب حضرت رسول (ص).

قرة عين المرتضى : نور چشم حضرت على (ع).

صابرة محتسبة : پايدارى كننده به حساب خداوند براى خداوند.

عقيلة النبوة : بانوى خردمند پيامبرى .

ربة خدر القدس : پرونده پرده نشينان پاكى و تقديس .

قبلة البرايا: كعبه آفريدگان .

رضيعة الوحى : كسى كه از پستان وحى شير مكيده است .

باب حطة الخطايا: دروازه آمرزش گناهان .

حفرة على و فاطمه : مركز جمع آورى دوستى و محبت على (ع) و فاطمه (س).

ربيعة الفضل : پيش زاده فضيلت و برترى .

بطلة كربلاء: قهرمان كربلا.

عظيمة بلواها: بانويى كه امتحانش بس بزرگ بود.

عقلية القريش : بانوى خردمند از قريش .

الباكية : بانوى گريان .

سليلة الزهراء: چكيده و خلاصه حضرت زهرا (س).

امنية الله : امانت دار الهى .

آية من آيات الله : نشانى از نشانه هاى خداوند.

مظلومة و حيدة : ستمديده بى كس .

کنعانی هرندی بازدید : 25 سه شنبه 09 اردیبهشت 1393 نظرات (0)
مقدمه

زندگي حضرت محمد (ص) از صدر اسلام مورد توجه و اهتمام مسلمانان قرار داشته است ؛ با اينهمه ، روايات بي‌شمار موجود در بيشتر جزئيات همداستان نيستند و به ويژه آگاهيهاي ما در باب زندگي آن بزرگوار ، پيش از بعثت ، به تفصيل شرح سيرة ايشان پس از بعثت نيست . به هر حال ، آنچه از مطالعه و بررسي زندگي وي در طول 63 سال در ذهن نقش مي‌بندد، بازتابي از تصوير ظهور پيامبري الهي و سرگذشت شخصيتي است كه با پشت سر نهادن دشواريهاي بسيار ، بي‌هيچ خستگي و نااميدي به اصلاح جامعه ، دست زد و توانست جزيره العرب را متحد كند و آمادة گستردن اسلام در بيرون از مرزهاي عربستان شود و از آن مهم تر ديانتي را بنياد نهد كه اينك يكي از مهم‌ترين اديان جهان به شمار مي‌رود .

از تولد تا بعثت

تولد حضرت محمد ( ص) بنابر بسياري از روايات در 17 ربيع الاول عام‌الفيل ( 570 م ) ، يا به روايتي 12 همان ماه در تقويم عربي روي داد . پدر پيامبر‌(ص)‌، عبدالله فرزند عبدالمطلب و مادرش آمنه دختر وهب و هر دو از قبيلة بزرگ قريش بودند ؛ قبيله‌اي كه بزرگان آن از نفوذ فراواني در مكه برخوردار بودند و بيشتر به بازرگاني اشتغال داشتند . عبدالله ، پدر پيامبر (ص) اندكي پيش از تولد فرزندش براي تجارت با كارواني به شام رفت و در بازگشت بيمار شد و درگذشت . بنابر رسمي كه در مكه رايج بود ، محمد (ص) را به زني به نام حليمه سپردند تا در فضاي ساده و پاك باديه پرورش يابد . وي 6 ساله بود كه همراه مادر براي ديدار خويشان به يثرب ( مدينه ) رفت‌، اما آمنه نيز در بازگشت ، بيمار شد و درگذشت و او را در ابواء ـ نزديك مدينه ـ به خاك سپردند. محمد ( ص) از اين پس در كنف حمايت جدش عبدالمطلب قرار گرفت ، اما او نيز در 8سالگي وي درگذشت و سرپرستي محمد ( ص) بر عهدة عمويش ابوطالب گذارده شد. ابوطالب در سرپرستي برادرزاده اش كوششي بليغ مي كرد . در سفري تجارتي به شام او را با خود همراه برد و هم در اين سفر ، راهبي بَحيرا نام ، نشانه هاي پيامبري را در او يافت و ابوطالب را از آن امر مطلع ساخت. از وقايع مهم پيش از ازدواج پيامبر ( ص ) ، شركت در پيماني به نام « حلف الفضول » است كه در آن جمعي از مكيان تعهد كردند « از هر مظلومي حمايت كنند و حق او را بستانند » . پيماني كه پيامبر (ص) بعدها نيز آن را مي‌ستود و مي‌فرمود اگر بار ديگر او را به چنان پيماني باز خوانند ، به آن مي‌پيوندد.

شهرت محمد (ص) به راستگويي و درستكاري چنان زبانزد همگان شده بود كه « امين » لقب گرفت و همين صداقت و درستي توجه خديجه دختر خويلد را جلب كرد و او را با سرماية خويش براي تجارت به شام فرستاد ؛ سپس چنان شيفتة درستكاري « محمد امين‌» شد كه خود براي ازدواج با وي گام پيش نهاد ، در حالي كه بنابر مشهور ، دست‌كم 15 سالي از او بزرگ‌تر بود . خديجه براي محمد ( ص ) همسري فداكار بود و تا زماني كه حيات داشت ، پيامبر همسر ديگري برنگزيد . او براي پيامبر ( ص ) فرزنداني آورد كه پسران همگي در كودكي در گذشتند و در ميان دختران ، از همه نامدارتر ، حضرت فاطمه‌( ع) است . از جزئيات اين دوره از زندگي پيامبر ( ص) تا زمان بعثت آگاهي چنداني در دست نيست ؛ جز آنكه مي دانيم نزد مردمان به عنوان فردي اهل تأمل و تفكر شناخته شده ، و از خوي و رفتارهاي ناپسند قوم خود سخت ناخشنود بود . از آداب و رسوم زشت آنان چشمگيرتر از همه بت پرستي بود و پيامبر (ص) از آن روي بر مي‌تافت . محمد (ص) اندكي پيش از بعثت ، دير زماني را به تنهايي در غار حرا، در كوهي نزديك مكه به سر مي‌برد و زمان را به خاموشي و انديشه مي‌گذرانيد.

از بعثت تا هجرت

گفته‌اند نخستين نشانه‌هاي بعثت پيامبر (ص) به هنگام 40 سالگي او ، رؤياهاي صادقه بوده است، اما آنچه در سيره به عنوان آغاز بعثت شهرت يافته ، شبي در ماه رمضان ، يا ماه رجب است كه فرشتة وحي در غار حرا بر پيامبر (ص) ظاهر شد و بر او نخستين آيات سورة علق را برخواند . بنابر روايات ، پيامبر (ص) به شتاب به خانه بازگشت و خواست كه او را هر چه زودتر بپوشانند. گويا براي مدتي در نزول وحي وقفه‌اي ايجاد شد و همين امر پيامبر‌(ص ) را غمناك ساخته بود ، ولي اندكي بعد فرشتة وحي باز آمد و آن حضرت را مامور هدايت قوم خود و اصلاح جامعه از فسادهاي ديني و اخلاقي و پاك گردانيدن خانة خدا از بتان ، و دلهاي آدميان از خدايان دروغين كرد .

پيامبر (ص) دعوت به توحيد را نخست از خانوادة خود آغاز كرد و اول كسي كه به او ايمان آورد ، همسرش خديجه ، و از مردان ، پسر عمويش علي بن ابي طالب ( ع) بود كه در آن هنگام سرپرستي او را پيامبر (ص) بر عهده داشت. در منابع فرق گوناگون اسلامي‌، از برخي ديگر همچون ابوبكر و زيدبن حارثه ، به عنوان نخستين گروندگان به اسلام نام برده اند، اما بايد در نظر داشت كه اين موضوع براي مسلمانان در گرايشهاي مذهبي گوناگون پيوسته افتخاري بود و بعدها به زمينه اي براي منازعات كلامي ميان آنان تبديل شد . هر چند دعوت آغازين بسيار محدود بود ، ولي شمار مسلمانان رو به فزوني داشت و چندي برنيامد كه گروه اسلام آورندگان به اطراف مكه مي‌رفتند و با پيامبر (ص) نماز مي‌گزاردند.

3 سال پس از بعثت، پيامبر(ص) دستور يافت تا همگان را از خاندان قريش گرد آورد و دعوت توحيد را در سطحي گسترده‌تر مطرح سازد . پيامبر (ص) بدين كار دست زد ، اما دعوتش اجابتي چندان نيافت و بر شمار اسلام آورندگان قريش نيفزود. بايد گفت با آنكه اشراف مكه دعوت جديد را كه بر وحدانيت خدا و برابري انسانها تاكيد بسيار داشت ، بر نمي‌تافتند ، اما فرودستان و بي‌چيزان ، دين جديد را با دل و جان پذيرا بودند و گروه گروه به آن مي گرويدند و برخي از ايشان همچون عمار ياسر و بلال حبشي بعدها از بزرگان صحابه شدند . رفتار قريشيان و به طور كلي مشركان مكه اگر چه نخست با ملايمت و بيشتر با بي‌اعتنايي همراه بود ، ولي چون بدگويي از بتان و از آيين و رسوم پدران آنان فزوني يافت ، قريشيان بر پيامبر ( ص) و مسلمانان سخت گرفتند و خاصه ابوطالب عموي پيامبر ( ص) را كه جداً از او حمايت مي‌كرد ، براي آزار پيامبر (ص) در تنگنا قرار دادند . از يك سو تعرض قريشيان و ديگر قبايل به مسلمانان و شخص پيامبر‌(ص) فزوني مي گرفت و از ديگر سو در صفوف قريشيان نسبت به مخالفت با پيامبر (ص) يا حمايت از او ، دو دستگي پديد آمد .

سختگيري مشركان چندان شد كه پيامبر (ص) عده‌اي از اصحاب را امر كرد تا به حبشه هجرت كنند و به نظر مي‌رسد كه برخي از اصحاب نيز ميان حبشه و حجاز در رفت و آمد بوده اند . در سال ششم بعثت ، سرانجام قريشيان پيماني نهادند تا از ازدواج يا خريد و فروش با خاندان عبدالمطلب بپرهيزند . آنان پيمان خويش را بر صحيفه‌اي نوشتند و به ديوار كعبه آويختند. از آن سوي ، ابوطالب و كساني ديگر از خاندان او نيز همراه پيامبر‌(ص) و خديجه به دره‌اي مشهور به « شعب » ابوطالب ، پناه بردند و تا جايي كه ممكن بود ، نه كسي به آنجا مي آمد و نه خود از آن بيرون مي شدند . سرانجام ، پس از آنكه خطوط آن صحيفه را موريانه از ميان برده بود ، قريشيان پذيرفتند كه مخالفان را رها كنند و از محاصره ايشان دست بردارند ( سال 10 بعثت ) . بدين سان پيامبر (ص) و خاندان او از تنگنا رهايي يافتند. اندكي پس از خروج پيامبر (ص) از شعب ، دو تن از نزديك‌ترين ياورانش ، خديجه و ابوطالب وفات يافتند.

با وفات ابوطالب ، پيامبر (ص) يكي از جدي‌ترين حاميان خود را از دست داد و مشركان با فرصت به دست آمده بر اذيت و آزار پيامبر (ص) و مسلمانان افزودند ، كوشش پيامبر‌( ص ) براي دعوت ساكنان خارج مكه ، به ويژه طايف ، به جايي نرسيد و او آزرده خاطر و ناآسوده به مكه بازگشت. سرانجام ، توجه پيامبر (ص) به شهر يثرب جلب شد كه شهري مستعد براي دعوت اسلام بود . در آن شهر دو قبيلة اصلي ، يعني اوس و خزرج ، بيشتر اوقات با هم در جنگ و ستيز بودند و از كسي كه ايشان را به آشتي و دوستي دعوت كند ، استقبال مي‌كردند . پيامبر (ص) اتفاقاً 6 تن از خزرجيان را در موسم حج ديد و اسلام را بر ايشان عرضه كرد و آنان چون به شهر خويش بازگشتند ، به تبليغ دعوت پرداختند. سال بعد ، يعني در سال 12 بعثت ، تني چند از اوس و خزرج ، به خدمت پيامبر (ص) آمدند و در عقبه ، دره‌اي در نزديكي مكه ، با آن حضرت بيعت كردند و پيامبر (ص) نماينده اي براي ترويج و تعليم اسلام با آنان همراه كرد . اين بيعت نخستين پاية حكومتي شد كه پيامبر (ص) در يثرب بنياد نهاد . سال بعد نيز شمار بيشتري از يثربيان با پيامبر ( ص) بيعت كردند و گويا در يثرب جز گروه اندكي نمانده بود كه به اسلام در نيامده باشند . گرچه اين مذاكرات پنهاني بود ، ولي قريشيان بدان آگاهي يافتند و پس از شور دربارة رسيدگي به كار پيامبر ( ص) و مسلمانان ، بر آن شدند كه از همة تيره‌هاي قريش كساني گرد آيند و شبانه پيامبر (‌ص) را بكشند تا خون او برگردن كسي نيفتد . پيامبر (ص) كه از اين توطئه آگاه شده بود ، حضرت علي (ع) را بر جاي خويش نهاد و خود به شتاب ، در حالي كه ابوبكر نيز با او همراه شده بود ، به سوي يثرب روان شد.

کنعانی هرندی بازدید : 17 یکشنبه 31 فروردین 1393 نظرات (0)

مادر عزیزم ،وقتی چشم به جهان گشودم. قلب کوچکم مهربانی لبخند و نگاهت را که پر از صداقت و بی ریایی بود احساس کرد. دیدم زمانی را که با لبخندم لبخند زیبائی بر چهره خسته ات نشست و دنیایت سبز شدو با گریه ام دلت لرزید و طوفانی گشت. از همان لحظه فهمیدم که تنها در کنار این نگاه پرمهر و محبت است که احساس آرامش و خوشبختی خواهم کرد.

------------------------------------------

تاریخ روز مادر (تاریخ روز زن)

31 فروردین ( بیستم جمادی الثانی ) ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها و روز مادر ( روز زن ) بر تمامی مادران عزیز مبارک باد.

بیستم جمادی الثانی هر سال، روزی پر از خاطره و معنویت است؛ خاطراتی شیرین از مادران مهربان،فرزندان با محبت و همسران با وفا ؛ این روز به یُمن ِ زاد روز بانوی نمونه اسلام، فاطمه زهرا ( سلام الله علیها) ، روز مادر نام گرفته است ؛ بانویی كه گل سرسبد تمام بانوان عالم است؛ تنها زنی كه پدرش معصوم ، شوهرش معصوم و خودش نیز معصوم بوده و پیامبر گرامی اسلام (ص) به او لقب " اُم ابیها "  داده است،یعنی زنی كه برای پدرش همچون مادر بود.


زندگی و سیره ی حضرت زهرا( س) به قدری آموزنده و جذاب است كه هر زن آزاده ای در جهان او را چونان قدیسه ای تحسین می كند؛ زنی كه تولدش از دامن خدیجه كبری ، همسر پیامبر گرامی اسلام (ص) و در كانون نخستین خانواده اسلامی با نغمه های آسمانی و تسبیح قدسیان همراه شد و شب میلادش را عرشیان به بانگ تكبیر و تسبیح جشن گرفتند و خداوند لقب كوثر به او عطا كرد؛ زیرا وی سرچشمه ی تمام خوبی های جهان است.


روز زن و روز مادر نام گرفت؛"اگر روزی باید روز زن یا روز مادر باشد،چه روزی والاتر و افتخارآمیزتر از روز ولادت با سعادت فاطمه زهرا سلام الله علیهاست؛زنی كه افتخار خاندان وحی است و چون خورشیدی بر تارك اسلام عزیز می درخشد."

 


امروز  روز مادر است! روز زن
 مادر! چه کلمه سهل و ممتنعی. چه کلمه مقدسی و چه مفهوم زیبایی! جالب است که زبانهای مختلف برای مفهوم مادر کلماتی در همین حدود دارند. مادر - مامان - مام - ام و... برای گفتن آن لب حالت خاصی می گیرد! اوج احساس و عاطفه! اوج دوستی و محبت.


خدای من! مادر، اسطوره ای مقدس است در زندگی انسان. بزرگ و بلند. شاید نیمی از انسانها مادر شوند اما بازهم مادر بودن و مادری کردن مفهومی مقدس است.

 

از لحاظ جامعه شناسی، مادر نوعی نقش اجتماعی است. نقشی که معلوم نیست اکتسابی است یا ذاتی! فرزند بودن و دختر بودن نوعی نقش اجتماعی است با کارکردها و وظایف اجتماعی خاص خود که ذاتی است و هیچ کس نقشی در آن ندارد. اما شغل هر فرد، نقش اکتسابی اوست.


در این میان معلوم نیست مادر بودن نقش ذاتی است یا اکتسابی. شاید اکتسابی بودنش بچربد، اما شرایط اجتماعی و فیزیولوژیکی هر زنی را به مادر بودن و هر مردی را به پدر بودن می کشاند. نمی دانم به هرحال مادر و مادری به نظر من در حیطه تحلیل های جامعه شناختی نمی گنجد. نمی توانیم آن را تنها به عنوان یک فرد با نقشی خاص در نظر بگیریم.

 


مادر و فرزند رابطه ای متقابل و حیاتی دارند که بدون آن قوام جامعه شک برانگیز است! تجربه نیز نشان داده اقداماتی در مسیر کمونیستی کردن جوامع و دور کردن آنان از خانواده و زندگی خانوادگی، و به سر کار بردن مادران تبعات و نتایج غیر قابل باور و نامطلوبی به دنبال دارد. کیبوتص ها در اسرائیل و شوروی و... که در همین راستا آغاز به کار کردند، همگی طعم شکست را چشیدند.


لذا ما نیز مانند اکثر فرهنگ های دنیا مادر را می ستاییم و او را پاس می داریم. با اینکه در تمام جهان روز دیگری به این عنوان یعنی روز مادرشناخته میشود و گرامی داشته میشود. اما ما ایرانیان و شیعیان به احترام مادری بزرگ و مقدس که البته کمتر میشاسیمش و فقط از درد سینه او مطلعیم نه افکار و عقاید و رفتارش! روز ولادت او راگرامی می داریم، روز ولادت دختر نبی اکرم و همسرعلی مرتضی، مادر حسنین و زینب کبرا، حضرت فاطمه زهرا (س) .

کنعانی هرندی بازدید : 42 دوشنبه 25 فروردین 1393 نظرات (2)

 


در تاريخ تولد فاطمه عليهاالسلام در بين علماى اسلام اختلاف است. لكين در بين علماى اماميه مشهور است كه آن حضرت در روز جمعه بيستم ماه جمادى الثانى سال پنجم بعثت تولد يافته است. (1)
مكان تولد حضرت زهرا (عليهاالسلام) در شهر مكه و در خانه خديجه اتفاق افتاد. اين خانه در محله‏اى است كه در گذشته به آن «زقاق العطارين» يعنى كوچه عطارها مى‏گفتند. رسول خدا (صلى اللَّه عليه و آله) تا هنگام هجرت، در آن خانه ساكن بود. خانه مباركى كه بارها در آن فرشته وحى بر پيامبر (صلى اللَّه عليه و آله) نازل گرديد. اين خانه بعدها به صورت مسجد درآمد. (2)
و از آنجا كه محل نزول وحى و بخشى از قرآن، زيستگاه پيامبر (صلى اللَّه عليه و آله) و مكان تولد حضرت زهرا (عليهاالسلام) بود، در نظر عموم مسلمين ارزش معنوى و قداستى خاص داشت. و از اين رو بارها در طول تاريخ هم‏زمان با تعمير و توسعه مسجد الحرام، نسبت به مرمت بناى آن اقدام كردند. (3)
كيفيت و چگونگى تولد حضرت زهرا (س)
دوران باردارى حضرت خديجه سلام‏اللَّه‏عليه سپرى گشت، زمان وضع حمل فرارسيد، حضرت خديجه سلام ‏اللَّه‏ عليه براى زنان قريش پيام فرستاد تا بيايند و او را در امر وضع حمل كمك كرد و كارهاى مربوط به اين برهه كه مخصوص زنان است برعهده گيرند.
اما زنان قريش پاسخ دادند كه ما نخواهيم آمد، چرا كه سخن ما را نشنيده انگاشتى و با محمد صلى اللَّه عليه و آله يتيم ابوطالب، پيمان زناشوئى بستى.خديجه از اين پاسخ رنجيده خاطر گشت، اما در يكى از همين روزها در حالى كه او همچنان در بستر آرميده بود، چهار زن گندمگون و بلندبالا مشاهده نمود كه بر او وارد شدند. خديجه كه از ديدن آنان در هراس شده بود به تكاپو افتاد اما يكى از زنان او را آرام نمود و گفت:
اى خديجه! اندوهگين و هراسناك مباش، ما از جانب خدا به سويت آمده ‏ايم و خواهران تو هستيم، من ساره همسر ابراهيم خليلم و اين آسيه همسر فرعون است و آن يكى مريم دختر عمران و چهارمين ما صفورا دختر شعيب است. در اين هنگام چهار زن در چهار سوى خديجه سلام ‏اللَّه‏ عليه قرار گرفتند و حضرت خديجه سلام ‏اللَّه‏ عليه حمل خود را بر زمين نهاد و نورى از او ساطع گرديد كه شرق و غرب عالم پرتوافكن شد.
نورى كه به خانه‏ هاى مكه راه يافت و همه را در حيرت فروبرد. پس از آن ده فرشته همراه با طشت و ابريقى مملو از آب كوثر از آسمان فرود آمدند. آن بانويى كه در پيش روى خديجه قرار داشت مولود را با آن آب شستشو داده و جامه كه از شير سفيدتر و از عنبر خوشبوتر بود بيرون آورد.

با يكى تن مولود را پوشاند، و ديگرى را مقنعه‏ى او قرار داد آنگاه دست خود را بر لبان كودك نهاد و او را به سخن گفتن وادار نمود، فاطمه دهان گشود و چنين فرمود: اشهد ان لا اله اللَّه و اشهد ان محمد رسول‏اللَّه سيدالانبياء و ان بعلى سيدالاوصياء و ولدى سادة الاسباط.
آنگاه يكايك بانوان را سلام داده به نامشان خواند. آنها هم با رويى گشاده مولود فرخنده را مورد ملاطفت قرار دادند. حوريان بشارت تولد او را به آسمانها بردند.

در آسمان از يمن قدوم او نورى پديدار آمد و ساطع گرديد كه تا آن زمان سماواتيان چنين نورى را رؤيت ننموده بودند. بانوان خديجه را شادباش گفته از ميمنت و مباركى و طهارت نسلش سخنها گفتند. خديجه با سرورى زايدالوصف كودك را در آغوش كشيد و با دنيايى اميد و آرزو پستان در دهان او گذارد.
1- علماى اماميه و علماى عامه در سال ولادت حضرت فاطمه اختلاف دارند. اكثر علماى عامه تولد او را قبل از بعثت مى‏دانند.

عبدالرحمن بن جوزى در كتاب تذكره‏ى الخواص ص 306 مى‏نويسد: تاريخ‏نگاران نوشته‏ اند كه فاطمه‏ ى زهرا در سالى متولد شد كه قريش به ساختن مسجدالحرام مشغول بودند. يعنى پنج سال قبل از بعثت.
محمد بن يوسف حنفى در كتاب «نظم دررالسمطين» ص 175 مى‏نويسد: فاطمه در سالى متولد شد كه قريش مشغول ساختن كعبه بودند.
طبرى در ذخائرالعقبى ص 53 از قول عباس نقل مى‏كند كه گفت: فاطمه در سالى متولد شد كه قريش مغشول ساختن خانه‏ى كعبه بودند و در آن هنگام پيغمبر در سن سى و پنج سالگى بود.


2- كامل ابن‏اثير ج 2 ص 40.
3- شفاءالغرام ج 1 ص 272- مراة الحرمين ج 1 ص 189/ 192.

منبع:aviny.com

کنعانی هرندی بازدید : 45 دوشنبه 26 اسفند 1392 نظرات (0)

نام حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) همانند نام پدر و همسر و فرزندانش، از اسمای خدای تبارک و تعالی مشتق شده است.

1. آفرینش زهرا (علیهاالسّلام) قبل از خلقت دیگران همانند پدر، همسر و فرزندانش بوده است؛
2. آفرینش زهرا (علیهاالسّلام) از نور عظمت حضرت حق تبارک و تعالی است. همان نور واحدی که حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و علیّ بن ابی طالب (علیه السّلام) نیز از آن آفریده شده است و مایه ی خلقت یک سوم همان نور بوده است. نوری نهفته در خزانه ی علم خدایی، نور قدس، نور جلال، نور کمال و نور کبریای الهی؛
3. حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) همتای پدر، همسر و فرزندانش سبب آفرینش آسمانها و زمین، بهشت و دوزخ، عرش و کرسی و فرشتگان، انس و جنّ بوده است. وجود مقدّس حضرت زهرا (علیهاالسّلام) یکی از پنج تن است، همان کسی که علّت آفرینش جهان، آدم، آدمیان و ملکوت، زمین ها و آسمان ها، نار و نور، بهشت و دوزخ و سایر مخلوقات جهان به وجود نمی آمدند. اگر حضرت زهرا (علیهاالسّلام) نبود، اثری از آدم (علیه السّلام) و اولاد آدم (علیه السّلام) نبود. اگر او نبود موسی، عیسی، نوح و ابراهیم (علیه السّلام) آفریده نمی شدند؛
4. نام گذاری حضرت زهرا (علیهاالسّلام) از طرف خداوند متعال می باشد، همانند اسم گذاری محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم)، علی، حسن و حسین (علیهم السّلام) و همین مطلب دلالت دارد بر اینکه این پنج نفر، در برابر پروردگار از خود هیچ گونه اختیاری ندارند و تمام امورشان حتّی انتخاب نامشان، مربوط به خدای متعالی بوده و به کسی در مورد آنان اجازه ی دخالت داده نشده است؛
5. نام حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) همانند نام پدر، همسر و فرزندانش از اسمای خدای تبارک و تعالی مشتق شده است؛
6. انبیا به حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) و نام های او توسّل کرده اند، همان گونه که به وجود و نام پدر، همسر و فرزندان ایشان توسّل نموده اند. تمسّک به اوست که وسیله ی نجات انبیا، اوصیا و سایر افراد بشر از مشکلات بوده است؛
7. نام حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) هم ردیف پسر، همسر و فرزندانش بر ساق عرش و درهای بهشت نوشته شده است؛
8. وجود شبح حضرت زهرا (علیهاالسّلام) در راستای عرش الهی و تصویرش در بهشت، هم ردیف اشباح و تصاویر پدر، همسر و فرزندانش است؛
9. هر فرد مسلمان و مؤمنی که با حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) بیعت کرده و به او ایمان آورده و رسالت و اطاعتش را پذیرفته و آن حضرت را پیام آور از جانب خدای خود می داند و پیشوایانش امام علی (علیه السّلام) و اولاد حضرت علی (علیه السّلام) هستند، ناگزیر حضرت زهرا (علیهاالسّلام) رهنما و مرجع او در مشکلاتش همانند پدر، همسر و فرزندانش دستاویز و پناهگاه اوست؛
10. اشتراک حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) با پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرالمؤمنین (علیه السّلام) و حسنین (علیهم السّلام) در مقام عصمت و طهارت، یکی از مناقب دیگر اوست. او نیز عصمت الله و مورد خطاب «آیه ی تطهیر» می باشد؛
11. آن امانتی که از جانب خدای تعالی بر آسمان ها، زمین و کوه ها عرضه شد و آنها زیر بار آن امانت وزین و مسئولیّت سنگین نرفته و از قبولش امتناع نمودند؛ ولی بشر آن را پذیرا شد، همانا ولایت پنج تن (علیهم السّلام) بوده است و وجود مقدّس حضرت زهرا (علیهاالسّلام) جزو امانت معروضه می باشد؛
12. حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) در مقام رکن بودن نسبت به امیرالمؤمنین (علیه السّلام) با پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم سان و همتا بوده است و این منقبت، منحصر به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت صدّیقه ی زهرا (علیهاالسّلام) است؛
13. اشتراک حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) با پدر، همسر و فرزندانش در مجاز بودن به ورود به «مسجد پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)» و پاک بودنش در هر زمان و در هر حال؛
14. محدّثه بودن حضرت فاطمه (علیهاالسّلام)، به این معنی که فرشتگان با او سخن می گفتند و این مقام از شئون امیرالمؤمنین (علیه السّلام) و یازده اولاد معصوم اوست و با وجود اینکه حضرت زهرا (علیهاالسّلام) منصب امامت نداشت، هم صحبت ملائکه بوده است.

کنعانی هرندی بازدید : 496 یکشنبه 25 اسفند 1392 نظرات (0)

بعد از رحلت پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و ‌آله ـ عده‎اي انصار در سقيفه بني ساعده جمع شدند تا سعد بن عباده را بر خود امير كنند. وقتي كه اين خبر به گوش ابوبكر رسيد او به شدت ناراحت شد و با عمر به سرعت به سوي سقيفه حركت كردند.[1] اين در حالي بود كه جنازه پيامبر ـ صلّي الله عليه و ‌آله ـ، در اطاق روي زمين بود و علي ـ عليه السّلام ـ مشغول تغسيل پيامبر ـ صلّي الله عليه و ‌آله ـ بود.[2] در همان روز رحلت پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و ‌آله ـ، با ابوبكر بيعت نمودند و سپس بر جنازه پيامبر كه توسط اهل بيت غسل و كفن شده بود نماز گزارده و به خاك سپردند.[3]
به ابوبكر خبر رسيد، گروهي از بيعت تخلف كرده و در خانه، علي بن ابيطالب ـ عليه السّلام ـ جمع شده‎اند، وي، عمر بن خطاب را فرستاد كه آنها را بياورد. عمر به در خانه علي ـ عليه السّلام ـ، آمده و آنها را صدا زد، پس خارج نشدند در اين هنگام عمر دستور داد هيزم بياورند و خطاب به اهل خانه گفت: قسم به آن كس كه جان عمر در دست اوست! بايد خارج شويد وگرنه خانه را با اهلش به آتش مي‎كشم.[4]
در اين هنگام عده‎‌اي به خانه علي ـ عليه السّلام ـ حمله ور شده و به آنجا هجوم آوردند و درب خانه‎اش را به آتش كشيدند و او ـ علي ـ عليه السّلام ـ ـ را به زور از خانه خارج كردند، آنها سيده زنان ـ فاطمه ـ عليها السّلام ـ ـ را پشت درب فشار سختي دادند به حدي كه محسن ـ فرزندش ـ را سقط كرد[5] و سيلي به صورت آن مظلومه زدند.[6]
آري هجوم آنها به خانة زهرا اينگونه بود كه منجر به شهادت حضرت زهرا گرديد.

-------------------------------------
[1] . ابن قتيبه، الامامة و السياسة، بيروت، مؤسسة الوفاء، الطبعة الثالثه، 1401 هـ، ج 1، ص 5.
[2] . ابن هشام، سيرة النبي، ترجمه: رسولي محلاتي، كتابفروشي اسلاميه، بي تا، ج 2، ص 430؛ و بلاذري، انساب الاشراف، تحقيق محمد حميد الله، دار المعارف، مصر، 1959 م، ج 1، ص 582.
[3] . مسعودي، مروج الذهب، ترجمه ابوالقاسم پاينده، انتشارات علمي و فرهنگي، ج 1، ص 657؛ و ابن اثير، الكامل في التاريخ، بيروت، دار الفكر، 1398 هـ، ج 2، ص 220.
[4] . ابن قتيبه، پيشين، ص 12؛ و بلاذري، پيشين، ج 1، ص 586؛ طبري، تاريخ الامم، تحقيق: ابوالفضل ابراهيم، مصر، دار المعارف، ج 2، ص 443. و اندلسي، عقد الفريد، بيروت، دار الكتب العلميه، 1404 هـ، ج 5، ص 13 و 14. ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، بيروت، دار الجبل، 1407 هـ ، ج 2، ص 45.
[5] . مسعودي، اثبات الوصيه، قم، منشورات رضي، بي تا، ص 142 و 143؛ علامه مجلسي، بحار الانوار، بيروت، مؤسسة الوفاء، الطبعة الثانيه، 1402، ج 28، ص 308.
[6] . علامه مجلسي، پيشين، ج 53، ص 19.

کنعانی هرندی بازدید : 24 یکشنبه 25 اسفند 1392 نظرات (0)

 

 
ابن ابی الحدید معتزلی كه از علمای معروف و برجسته اهل تسنن است می گوید: من از استادم (علی بن فارقی) مدرس مدرسه بغداد پرسیدم آیا فاطمه (ع) از ادعای مالكیت فدك راست می گفت ؟. گفت : آری . 
گفتم : پس چرا خلیفه اول ، فدك را به او نداد، در حالی كه فاطمه (ع) نزد او را راستگو بود؟. او لبخندی زد و كلام زیبا و لطیف و طنز گونه ای گفت ، در حالی كه او هرگز عادت به شوخی نداشت ، گفت : اگر ابوبكر، فدك را به مجرد ادعای فاطمه (ع) به او می داد، فردا به سراغش می آمد و ادعای خلافت برای همسرش ‍ می كرد! و وی را از مقامش كنار می زد و او هیچگونه عذر و دفاعی از خود نداشت ، زیرا با دادن فدك پذیرفته بود كه فاطمه (ع) هر چه را ادعا كند راست می گوید، و نیازی به بینه و گواه ندارد. سپس ابن ابی الحدید می افزاید: این یك واقعیت است ، هر چند استاد، آن را به عنوان مزاح ، مطرح كرد. این اعتراف صریح از این دو دانشمند اهل تسنن حاكی است كه داستان فدك ، یك داستان سیاسی و آمیخته با خلافت بوده ، نه داستان صرفا اقتصادی .
داستان دوستان / محمد محمدي اشتهاردي

 

کنعانی هرندی بازدید : 36 یکشنبه 25 اسفند 1392 نظرات (0)

 حضرت فاطمه مرضيّه عليها السلام يكى از چهار نفر گريه كنندگان عالم به شمار آمده است .
آن مظلومه پس از رحلت پدرش رسول گرامى اسلام صلّلى اللّه عليه و آله به قدرى مورد انواع ظلم ها و مصائب جسمى و روحى قرار گرفت كه چاره اى جز، گريستن نداشت و آن قدر گريست ؛كه روزى بزرگان مدينه ، محضر امام علىّ عليه السلام شرف حضور يافتند و عرضه داشتند:
فاطمه زهراء عليها السلام شب و روز گريان مى باشد، و آسايش را از ما و از خانواده هايمان سلب نموده است ؛ لذا تقاضامنديم كه از او بخواهى كه يا در شب و يا در روز گريه كند.
و امام علىّ عليه السلام پس از شنيدن اين سخنان دلخراش ، وارد منزل شد و كنار حضرت زهراء عليها السلام نشست و مشغول توصيه و دلدارى آن بانوى مظلومه گرديد.
و پس از گذشت لحظاتى با دلدارى هاى مناسب ، حضرت زهراء اندكى سكوت نمود.
در اين هنگام ، امام علىّ عليه السلام اظهار داشت : اى فاطمه ! بزرگان مدينه از من خواسته اند تا به شما بگويم كه يا شب را براى گريه انتخاب نمائى و يا روز را؟
حضرت زهراء عليها السلام پاسخ داد: يا علىّ! جور و جفاى زمانه چنان بر من هجوم آورده است كه تاب و توان را از من ربوده و بى اختيار مى گِريَم ، ليكن به مردم شهر مدينه بگو كه از عمر من چند صباحى بيش باقى نمانده است و در همين روزها از ميان ايشان رحلت مى كنم .
به همين جهت امام علىّ عليه السلام كنار قبرستان بقيع ، سايه بانى به عنوان بيت الا حزان خانه غم و اندوه و ناله براى همسر مظلومه اش بر پا نمود.
و حضرت زهراى مظلومه عليها السلام هر روز صبح به همراه دو فرزندش حسن و حسين عليهما السلام از خانه اش با حالت گريه رهسپار قبرستان بقيع مى شد، تا بتواند با خداى خود با حالتى آسوده راز و نياز نمايد.
و چون ، شب فرا مى رسيد، امام علىّ عليه السلام به قبرستان مى آمد و همسر دل شكسته و ستمديده اش را به همراه دو نور ديده اش به خانه باز مى گرداند

تلخيص از بحارالا نوار: ج 43، ص 175 177.

کنعانی هرندی بازدید : 52 یکشنبه 25 اسفند 1392 نظرات (0)

از زهد و پارسائی فاطمه (علیهاالسلام) اینكه : روزی پیامبر (صلی الله علیه وآله) دید فاطمه (علیهاالسلام) آنچه داشت در راه خدا به مستمندان داد، فرمود: خاندان محمد (صلی الله علیه وآله) را با دنیای مادی چه كار؟ كه ایشان برای آخرت آفریده شده اند، اگر دنیا به اندازه پر مگسی ارزش داشت ، خداوند یك جرعه آب به كافر نمی داد. در این هنگام پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود: فداها ابوها: پدرش به قربانش باد.داستان صاحبدلان / محمد محمدي اشتهاردي

کنعانی هرندی بازدید : 46 یکشنبه 25 اسفند 1392 نظرات (0)
 
اسماء دختر عمیس گوید: در لحظات آخر عمر فاطمه (علیهاالسلام) در حضورش بودم به من فرمود: این تابوتها ناپسند است ، زیرا جسد را خوب نمی پوشاند، من عرض كردم در مهاجرت به حبشه ، تابوتهائی دیده ام كه جسد را به خوبی می پوشانند، فاطمه (علیهاالسلام) فورا فرستاد چند چوب درخت خرما آوردند، و من با آنها تابوت خوبی ساختم ، فاطمه (علیهاالسلام) خوشحال شد و فرمود: ما احسن هذا و اجمله لاتعرف به المرثه من الرجل . به به این تابوت چه زیبا و نیكو است، كه جسد مرد و زن در آن تشخیص ‍ داده نمی شود....

 

داستان صاحبدلان / محمد محمدي اشتهاردي

ایام فاطمیه بر همه ی شیعیان جهان تسلیت باد


کنعانی هرندی بازدید : 46 چهارشنبه 21 اسفند 1392 نظرات (0)

جمعیت زیادی دور حضرت علی(ع) حلقه زده بودند. مرد وارد مسجد شد و در فرصتی مناسب پرسید: یا علی! سؤالی دارم. علم بهتر است یا ثروت؟ علی در پاسخ گفت: علم بهتر است؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شداد.مرد که پاسخ سؤال خود را گرفته بود، سکوت کرد. در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد و همان طور که ایستاده بود بلافاصله پرسید: اباالحسن! سؤالی دارم، می توانم بپرسم؟ امام در پاسخ آن مرد گفت: بپرس! مرد که آخر جمعیت ایستاده بود پرسید: علم بهتر است یا ثروت؟ علی فرمود: علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ می کند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی. نفر دوم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود، همان جا که ایستاده بود نشست. در همین حال سومین نفر وارد شد، او نیز همان سؤال را تکرار کرد، و امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است، ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار! هنوز سخن امام به پایان نرسیده بود که چهارمین نفر وارد مسجد شد. او در حالی که کنار دوستانش می نشست، عصای خود را جلو گذاشت و پرسید: یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟ حضرت علی در پاسخ به آن مرد فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم می شود؛ ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده می شود....

کنعانی هرندی بازدید : 19 چهارشنبه 21 اسفند 1392 نظرات (0)
حدیث (1) امام حسین علیه السلام فرمودند:

 

لاتـَرفع حــاجَتَک إلاّ إلـى أحـَدٍ ثَلاثة: إلـى ذِى دیـنٍ، اَو مُــرُوّة اَو حَسَب


جز به یکى از سه نفر حاجت مبر: به دیندار، یا صاحب مروت، یا کسى که اصالت خانوادگى داشته باشد

(تحف العقول ، ص 251)  

حدیث (۲) امام حسین علیه السلام فرمودند:

أیما اثنَین جَرى بینهما کلام فطلب أحدهما رضَـى الاخر کانَ سابقة الىَ الجنّة


هر یک از دو نفـرى که میان آنها نزاعى واقع شود و یکـى از آن دو رضایت دیگرى را بجـویـد ، سبقت گیـرنـده اهل بهشت خـواهـد بــود

(محجه البیصاء ج 4،ص 228)

حدیث (۳) امام حسین علیه السلام فرمودند:

لاأفلَحَ قـَومٌ اشتَـروا مَـرضـاتِ المَخلـُوق بسَخَطِ الخـالِق


رستگـار نمیشوند مـردمـى که خشنـودى مخلـوق را در مقـابل غضب خـالق خریدنـد

(تاریخ طبرى،ص 1،ص 239)

حدیث (۴) امام حسین علیه السلام فرمودند:

إنَّ شِیعَتَنا مَن سَلمَت قُلُوبُهُم مٍن کلِّ غَشٍّ وَ غِلٍّ وَ دَغَلٍ


بدرستی که شیعیان ما قلبشان از هرناخالصی و حیله و تزویر پاک است

(فرهنگ سخنان امام حسین ص/ 476)

حدیث (۵) امام حسین علیه السلام فرمودند:

لا یأمَن یومَ القیامَةِ إلاّ مَن خافَ الله فِی الدُّنیا


کسی در قیامت در امان نیست مگر کسی که در دنیا ترس از خدا در دل داشت

(مناقب ابن شهر آشوب ج/4 ص/ 69)

حدیث (۶) امام حسین علیه السلام فرمودند:

أَعجَزالنّاسٍ مَن عَجَزَ عَنِ الدُّعاء


عاجزترین مردم کسی است که نتواند دعا کند

(بحارالانوارج/ 93 ص/ 294)

حدیث (۷) امام حسین علیه السلام فرمودند:

اَلبُکاءُ مِن خَشیةِ اللهِ نَجآةٌ مِنَ النّارِ


گریه از ترس خدا سبب نجات از آتش جهنّم است

(حیات امام حسین ج 1 /ص 183)


کنعانی هرندی بازدید : 34 چهارشنبه 21 اسفند 1392 نظرات (0)

1.روزه داشتن.امام صادق (ع) فرمودند روزه داشتن در روز عید غدیر  پاداشی معادل روزه گرفتن  درهمه یعمر دنیا رادارد (.اقبال الاعمال ص 476 )

 

 

2.غسل کردن

 

 

3.افطاری دادن

 

 

4.اطعام دادن امام رضا فرمودند کسی که مومنی ر ا<روز غدیر> اطعام کند همانند کسی است که همه پیامبران و صدیقان راطعام داده باشد( .اقبال الاعمال  ص 465)

 

 

5.زینت کردن واراستن .

 

6.پوشیدن لباس نو.

 

7.دیدار  ومصافحه با مومنان.

 

8.ابراز شادمانی کردن  تبریک گفتن  هدیه دادن وذکر صلوات.

 

9.خواندن نماز  عید غدیر خم (دو رکعت ودر هر رکعت حمد وده مرتبه سوره ی توحید ایه الکرسی وسوره ی قدر).

 

10.عقد اخوت وبرادری.

 

11.قرأت دعای شریف ندبه .

 

12.زیارت امیرالمومنین علی (ع) از دور یا نزدیک.

 

التماس دعا......

کنعانی هرندی بازدید : 14 چهارشنبه 21 اسفند 1392 نظرات (0)

امام حسن عسگری(ع):

 

هرکه فرمان خدا برد ، فرمانش برند

 

امام حسن عسگری(ع):

 

هرکه از مردم پروا ندارند ، از خدا نیزنیز پروا ندارد.

 

امام حسن عسگری(ع):

 

بدترین بنده آدم دو رو است.

 

امام  زمان (عج):

 

چیزی از اخبار شما از ما پنهان نیست .

 

امام  زمان (عج):

 

من یادگار خدا در زمین و انتقام گیرنده ی از دشمنان اویم

 

امام  زمان (عج):

 

من آخرین وصی هستم و خداوند به واسط من بلا را از پیروان و شیعیان من دور می دارد .

 

امام  زمان (عج):

 

من مایه ی امان اهل زمین ام ، چنان که ستارگان مایه ی امان اهل آسمان اند .

کنعانی هرندی بازدید : 16 چهارشنبه 21 اسفند 1392 نظرات (0)

امام رضا (ع):

 

یاری تو ، به ناتوان بهتر از صدقه دادن است .

 

 امام رضا (ع):

 

دوست هرکس عقل و دشمنش جهل اوست .

 

امام رضا (ع):

 

آفت کار دلبستگی نداشتن به آن است .

 

امام رضا (ع):

 

خوش اخلاقی مرد آن است که آزرش به کسی نرسد .

 

امام جواد(ع):

 

عالمان به سبب زیادی جاهلان غریبند .

 

امام جواد(ع):

 

از همنشینی با آدمشرور بپرهیز ، چرا که او مانند شمشیر برهنه است ، ظاهرش زیبا و اثرش زشت است

 

امام جواد(ع):

 

پیامبر اکرم خدا هزار کلمه به علی آموخت که هرکلمه اش هزار کلمه را میگشاید

 

امام هادی (ع):

 

از حسد دوری کن ، زیرا اثر آن در تو ظاهر میشود.

 

امام هادی (ع):

 

توبه نصوحآن است باطن همچو ظاهر و بهتر از آن باشد

 

امام هادی (ع):

 

دوست نادان مایه رنج است.

 

کنعانی هرندی بازدید : 19 چهارشنبه 21 اسفند 1392 نظرات (0)

امام صادق (ع):

 

خاک قم مقدس است و ساکنانش از مایندو ما از آنهایم.

 

امام صادق (ع):

 

عابدترین مردم ، کسی است که واجبات را به پا دارد.

 

امام صادق (ع):

 

امیرالمونین مردی بود که بسیار دعا می کرد.

 

امام موسی کاظم (ع):

 

نیرومند ترین مردم آن است ه خشم خویش رانگه دارد .

 

امام موسی کاظم (ع):

 

سختی ظلم را آن کس (خوب)میشناسد که درمورد حکم و جور ظلم صادر شده است.

 

امام موسی کاظم (ع):

 

عدالت از عسل شیرین تر است .

 

کنعانی هرندی بازدید : 19 چهارشنبه 21 اسفند 1392 نظرات (0)

امام سجاد (ع):

 

ازخوشحالی به هنگام انجام گناه بپرهیز ، زیرا خوشحالی به گناه از انجام خود آن گناه بزرگتر است .

 

امام سجاد (ع): 

 

خدایا دل مرا برای دوستی خود خالی کن

 

امام سجاد (ع): 

 

خدایا ترس خود را به دل من بیاموز

 

امام باقر (ع):

 

نزد خدا چیزی محبوب تر از این نیست که دست خواهش به سوی او دراز شود.

 

امام باقر (ع): 

 

همانا حدیث و سخن ما دلها را زنده می کند.

 

امام باقر (ع): 

 

همواره چنان باش که از خیر آگاه باشی.

 

تعداد صفحات : 3

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    طرح فرستادن صلوات برای سلامتی امام زمان (عج) - انتخاب کنید و صلوات بفرستید
    آمار سایت
  • کل مطالب : 92
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 10
  • آی پی امروز : 25
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 27
  • باردید دیروز : 6
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 41
  • بازدید ماه : 37
  • بازدید سال : 282
  • بازدید کلی : 10,229
  • کدهای اختصاصی
    دعای فرج سوره قرآن

    //Ashoora.ir|Live Beginsپخش زنده حرم وصیت شهدا مهدویت امام زمان (عج) تاریخ روز

    دعای عظم البلا
    ذکر کاشف الکرب
    روزشمار فاطمیه دانشنامه عاشورا
    لینک ثابت مطالب

    بنده دیگری مباش در حالی‌که خداوند تو را آزاد آفرید! چیست؟

    آیا خیانت در امانت نسبت به کفار و خائنان جایز است؟
    فرق خمس با مالیات چیست؟
    سریع الاستجابة ترین دعا جهت رسیدن به حاجت کدام است؟
    تفسیر و معنای کلمه عزم در قرآن چیست؟
    حوض كوثر
    کدام آیات قرانی، روش تفسیر قرآن به قرآن را تأیید می‌کند؟
    سال هجری و میلادی چه تفاوتی دارند؟
    آیا آفرینش آسمان و زمین و ارزاق ، در شش روز است یا هشت روز!؟
    احترام به پدر و مادر
    زکات در کنار نماز، نشانه جامعیت اسلام
    خلاصه ای از زندگی نامه حضرت ابالفضل العباس(ع)
    زندگى نامه و سیره حضرت زینب سلام الله علیها
    خلاصه ای از زندگی نامه پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله)
    نوجوان هوشمند
    در تنگنای زندگی
    سیمای سوره حجر
    سیمای سوره ابراهیم
    سیمای سوره یوسف
    آشنایی با علوم قرآنی
    آشنایی با سوره مبارکه نساء
    خلقت و شعور حیوانات
    آشنایی با سوره مائده
    شناخت قرآن کریم
    قرآن کتاب جهان داری
    تغذیه در اسلام
    دلائل عدم تحریف قرآن کریم
    اعجاز در قرآن کریم
    نگاهی به سوره ی حمد
    شفاعت ؛ مقاله ای از حضرت آیت الله احدی
    معانی مختلف قرآن از لحاظ لغت
    قرآن، اعجاز جهانی و جاویدان اسلام
    آشنایی با سوره مبارکه آل عمران
    نگاهی به بزرگ ترین سوره قرآن بقره
    نگاه به قرآن کریم باعث افزایش دید چشم می شود . . .
    خدایا
    دانستنی های قرآن
    ستايش بيكران
    گفتارهای رهبری درباره حضرت ام البنین سلام الله علیها
    تاريخ و مكان تولد حضرت زهرا (س)
    روز مادر
    چهل منقبت حضرت فاطمه ی زهرا (علیهاالسّلام)
    نماز، از بين برنده گناهان
    خدا مرا به واسطه ى همان يك نماز بخشيد
    ماجرای هجوم به خانه حضرت زهرا عليها السلام
    گريه بر فراق پدر يا بر ظلم دشمن ؟
    داستانی در مورد فدك
    زهد فاطمه (س)
    تابوت جالب و نیك
    "علم بهتر است یا ثروت؟" و پاسخ حضرت علی(ع)