loading...
قرآن و عترت
کنعانی هرندی بازدید : 49 چهارشنبه 18 آبان 1390 نظرات (0)

این سوره، در «مدینه» نازل شده و داراى ۱۷۶ آیه است‏.

۱- محتواى این سوره‏

همان طور که گفتیم: این سوره در «مدینه» نازل شده، یعنى به هنگامى که پیامبر (صلى­الله­علیه­وآله) دست در کار تأسیس حکومت اسلامى و ایجاد یک جامعه سالم انسانى بود، به همین دلیل بسیارى از قوانینى که در سالم سازى جامعه مؤثر است، در این سوره آمده است.

از طرفى چون افرادى که تار و پود این جامعه نو پا را تشکیل مى‏دادند، افراد بت‏پرست دیروز با آن همه آلودگى‏هاى دوران جاهلیت بوده‏اند، لذا باید قبل از هر چیز رسوبات گذشته از مغز و روح آنها بیرون رود و به جاى آن قوانین و برنامه‏هائى که براى نوسازى یک جامعه فرسوده لازم است، قرار گیرد.

به طور کلى بحث‏هاى مختلفى که در این سوره مطرح شده، به چهارده بخش تقسیم مى‏شود:

۱- دعوت به ایمان و عدالت و قطع رابطه دوستانه با دشمنان سرسخت.

 

۲- قسمتى از سرگذشت پیشینیان براى آشنائى هر چه بیشتر به سرنوشت جامعه‏هاى نا سالم.

۳- حمایت از کسانى که نیازمند به کمک هستند، مانند یتیمان، و دستورهاى لازم براى نگاهدارى و مراقبت از حقوق آنها.

۴- قانون ارث بر اساس یک روش طبیعى و عادلانه در برابر شکل بسیار زننده‏اى که در آن زمان داشت و به بهانه‏هاى مختلفى افراد ضعیف را محروم مى‏ساختند.

۵- قوانین مربوط به ازدواج و برنامه‏هائى براى حفظ عفت عمومى.

۶- قوانین کلى براى حفظ اموال عمومى.

۷- کنترل و نگهدارى و بهسازى نخستین واحد اجتماع یعنى محیط خانواده.

۸- حقوق و وظائف متقابل افراد جامعه در برابر یکدیگر.

۹- معرفى دشمنان جامعه اسلامى و بیدار باش به مسلمانان در برابر آنها.

۱۰- حکومت اسلامى و لزوم اطاعت از رهبر چنین حکومتى.

۱۱- تشویق مسلمانان به مبارزه با دشمنان شناخته شده.

۱۲- معرفى دشمنانى که احیاناً فعالیت‏هاى زیر زمینى داشتند.

۱۳- اهمیت هجرت و لزوم آن به هنگام روبرو شدن با یک جامعه فاسد و غیر قابل نفوذ.

۱۴- مجدداً بحث‏هائى درباره ارث و لزوم تقسیم ثروت‏هاى متراکم شده در میان وارثان.

۲- فضیلت تلاوت این سوره‏

پیامبر اسلام (صلى­الله­علیه­وآله) طبق روایتى فرمود: «هر کس سوره نساء را بخواند گویا به اندازه هر مسلمانى که طبق مفاد این سوره ارث مى‏برد، در راه خدا انفاق کرده است و همچنین پاداش کسى را که برده‏اى را آزاد کرده به او مى‏دهند».[۱]

بدیهى است در این روایت و در تمام روایات مشابه آن،[۲] منظور تنها خواندن آیات نیست بلکه خواندن، مقدمه‏اى است براى فهم و درک، و نیز به ‏نوبه خود مقدمه‏اى است براى پیاده ساختن آن در زندگى فردى و اجتماعى، و مسلّم است که اگر مسلمانان از مفاد آیات این سوره در زندگى خود الهام بگیرند، همه این پاداش‏ها را علاوه بر نتائج دنیوى آن خواهند داشت.

۳- محل نزول سوره نساء

تمام آیات این سوره (به استثناى آیه ۵۸ طبق نقل بعضى از مفسران) در «مدینه» نازل شده است و از نظر ترتیب نزول، بعد از سوره «ممتحنه» قرار دارد.

زیرا مى‏دانیم ترتیب کنونى سوره‏هاى قرآن مطابق ترتیب نزول سوره‏ها نیست، یعنى بسیارى از سوره‏هائى که در «مکّه» نازل شده در آخر قرآن قرار دارد و بسیارى از سوره‏هائى که در «مدینه» نازل شده است در اوائل قرآن قرار گرفته.

البته همان طور که در آغاز جلد اول گفتیم، مدارکى در دست است که جمع‏آورى سوره‏هاى قرآن به شکل کنونى در زمان خود پیامبر (صلى­الله­علیه­وآله) واقع شده، بنابراین، به هنگام جمع‏آورى قرآن شخص پیامبر (صلى­الله­علیه­وآله) به دلائل مختلفى از جمله اهمیت مطالب، و ترتیب طبیعى آنها، دستور داده است که سوره‏ها را بر طبق وضعى که الآن مى‏بینیم ترتیب دهند، که نخستین آنها سوره «حمد» و آخرین آنها سوره «الناس» است بدون این که کلمه و یا حتى حرفى از آیات و یا سوره‏ها کم و یا زیاد شود.

نظر به این که بحث‏هاى فراوانى در مورد احکام و حقوق زنان در آن طرح شده، سوره «نساء» نامیده شده است.

 

 


۱- «مجمع البیان»، ابتداى سوره نساء- «مستدرک الوسائل»، جلد ۴، صفحه ۳۳۸، چاپ آل البیت- «مصباح کفعمى»، صفحه ۴۳۹، انتشارات رضى، قم، ۱۴۰۵ ه ق.

۲- «وسائل الشیعه»، جلد ۷، صفحه ۴۰۹، چاپ آل البیت- «بحار الانوار»، جلد ۸۶، صفحه ۳۴۹ و جلد ۸۹، صفحه ۲۷۳

 

کنعانی هرندی بازدید : 20 سه شنبه 17 آبان 1390 نظرات (1)

 

« وَمَا مِن دَآبَّة فِی الأَرْضِ وَلاَ طَائِرٍ یَطِیرُ بِجَنَاحَیْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثَالُکُم مَّا فَرَّطْنَا فِی الکِتَابِ مِن شَیْءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ » انعام/ ۳۸٫

 

و هیچ جنبنده ای در زمین و هیچ پرنده ای که با دو بال خود پرواز می کند، نیست مگر اینکه آنها هم امت هایی چون شمایند، ما در این کتاب ( قرآن یا لوح محفوظ ) هیچ چیز را فرو گذار نکردیم، سپس همه نزد پروردگارشان گرد می آیند.

 

قرآن توجه خاصی به زندگی حیوانات دارد و از یادآوری خلقت، شعور و صفات آنها در راه هدایت مردم استفاده می کند. « و فی خلقکم و ما یبث من دابة آیات لقوم یوقنون »[۱] در روایات و تجارب انسانی هم نمونه های فراوانی درباره شعور و درک حیوانات به چشم می خورد و برای یافتن شباهت ها و آشنایی با زندگی حیوانات، باید اندیشه و دقت داشت.[۲] ( امم أمثالکم )

 

از آیات و روایات و تجارب بر می آید که شعور، ویژه انسان نیست. از جمله:

 

 

 

۱- حضرت سلیمان همراه با سپاهیانش از منطقه ای عبور می کرد مورچه ای به سایر مورچگان گفت: فوری به خانه هایتان بروید، تا زیر پای ارتش سلیمان له نشوید.[۳] شناخت دشمن، جزو غریزه ی مورچه است، ولی اینکه می فهمد این شخص نامش سلیمان و همراهانش ارتش اویند، این بالاتر از غریزه است.

 

۲- هدهد در آسمان از شرک مردم زمینی مطلع شده و نزد سلیمان گزارش می دهد که مردم منطقه ی سبأ، خداپرست نیستند. آنگاه مأموریت ویژه ای می یابد. شناخت توحید و شرک و زشتی شرک و ضرورت گزارش به سلیمان پیامبر و مأموریت ویژه ی پیام رسانی، مسأله ای بالاتر از غریزه است.[۴]

 

۳- اینکه قرآن می گوید: همه موجودات، تسبیح گوی خدایند ولی شما نمی فهمید،[۵] تسبیح تکوینی نیست، زیرا آن را ما می فهمیم، پس قرآن تسبیح دیگری را می گوید.

 

۴- این که هدهد در جواب باز خواست حضرت سلیمان از علت غایب بودنش عذری موجه و دلیلی مقبول می آورد، نشانه شعوری بالاتر از غریزه است.[۶]

 

۵- در آیات قرآن، سجده برای خدا، به همه موجودات نسبت داده شده است. « و لله یسجد ما فی السموات و ما فی الارض »[۷]

 

۶- پرندگان در مانور حضرت سلیمان شرکت داشتند « و حشر لسلیمان جنوده من الجن و الانس و الطیر »[۸]

 

۷- حرف زدن پرندگان با یکدیگر و افتخار سلیمان به اینکه خداوند، زبان پرندگان را به او آموخته است. ( و علمنا منطق الطیر )[۹]

 

۸- آیه « و اذاالوحوش حشرت »[۱۰] محشور شدن حیوانات را در قیامت مطرح می کند.

 

۹- آیه ی « و الطیر صافات کل قد علم ضلالة و تسبیحه »[۱۱] نشانه ی شعور و عباد آگاهانه ی حیوانات است.

 

۱۰- وجود وفا در برخی حیوانات، از جمله سگ نسبت به صاحبخانه و فرزندانش.

 

۱۱- تعلیم سگ شکاری و سگ پلیس برای کشف قاچاق، یا خرید جنس، نشانه ی آگاهی خاص آن حیوان است.

 

۱۲- اسلام از ذبح حیوان در برابر چشم حیوان دیگر، نهی کرده است که این نشانه شعور حیوان نسبت به ذبح و کشتن است.

 


۱- جاثیه/۴

۲- تفسیر مراغی۱

۳- نمل/۱۸

۴- نمل/۲۲

۵- اسراء/۴۴

۶- نمل/۲۲-۲۶

۷- نمل/۲۲-۲۶

۸- نمل/۱۷

۹- نمل/۱۶

۱۰- تکویر/۵

۱۱- نور/۴۱

 

کنعانی هرندی بازدید : 17 پنجشنبه 12 آبان 1390 نظرات (0)

این سوره، در « مدینه » نازل شده و دارای ۱۲۰ آیه است.

محتوای سوره مائده

گفته اند: این سوره پس از سوره « فتح » و طبق روایتی تمام این سوره در « حجة الوداع » و بین مکّه و مدینه نازل شده است.[۱]

محتوای این سوره، یک سلسله از معارف و عقاید اسلامی و یک سلسله از احکام و وظایف دینی است.

۱- مسأله ولایت و رهبری بعد از رسول خدا(ص)

۲- مسأله تثلیث مسیحیان و ردّ آن.

۳- مسائل مربوط به قیامت و رستاخیز و باز خواست از انبیاء در مورد امتّهایشان.

۴- وفا به عهد و پیمان

۵- شهادت به عدل

 

۶- تحریم قتل نفس

۷- داستان فرزندان آدم و قتل به وسیله قابیل.

۸- توضیح قسمتایی از غذایی حلال و حرام و احکام خوردنی ها.

۹- قسمتی از احکام وضو و تیمم

۱۰- مطالب مربوط به غدیر خم در آیات ۳ و۶۷

۱۱- مبارزه با خرافات و شرک ها.

۱۲- حرمت شراب و قمار در آیه ۹۰

نامگذاری آن به سوره « مائده » به خاطر این است که داستان نزول مائده[۲] برای یاران مسیح، در آیه ۱۱۴ این سوره ذکر شده است.

فضیلت تلاوت این سوره

۱- پیامبر(ص) فرمود: « کسی که سوره  مائده را بخواند به عدد یهودی ها و نصرانی ها که نفس می کشند ده حسنه به او داده می شود و ده سیّئه از او محو می شود و ده درجه به او افزوده می شود.[۳]

۲- از علی(ع) نقل شده : « پیش از نزول سوره مائده، بعضی از آیات قرآن دیگری را نسخ می نمود… آخرین سوره ای که بر او نازل شده، سوره مائده بود که آیات ما قبل خود را نسخ کرد، ولی آیات خودش به هیچ وجه منسوخ نشد- این سوره وقتی بر آن حضرت نازل شد که بر مرکب « شهباء » خود سوار بود… هنگامی که

حالت وحی از او برطرف شد، سوره مائده، را بر ما قرائت فرمود.[۴]


۱- المنار، ج۶، ص ۱۱۶- باید توجه داشت: منظور از مدنی بودن سوره، این است که: بعد از هجرت پیامبر(ص) از مکه نازل شده است، اگر چه نزول سوره در خود مدینه نباشد.

۲- مائده در اصل، به طبقی گویند که در آن غذا باشد.

۳- مجمع البیان، ج۳، ص۱۵۰

۴- المنار، ج۶، ص۱۱۶ باید توجه داشت: منظور از مدنی بودن سوره، این است که: بعد از هجرت پیامبر(ص) از مکه نازل شده است اگر چه نزول سوره در خود مدینه بنا شد.

کنعانی هرندی بازدید : 31 جمعه 06 آبان 1390 نظرات (0)

برای هر انسان مسلمانی شناختن قرآن یک وظیفه ی واجب دینی است تا با قانون اساسی آئین خود آشنا گردد و از این منبع آسمانی نور و حرارت معنوی، بهره مند گردد و اصول فکری صحیح و اخلاق پسندیده و اعمال نورانی فردی و اجتماعی و خلاصه راه و رسم ظاهری و باطنی زندگی را از مکتبش بیاموزد. خداوند           می فرماید: « پس ایمان بیاورید به خدا و رسولش و نوری که نازل کردیم. »[۱]

اقسام شناخت قرآن

قرآن را چگونه می توان شناخت و از چه راهی باید به این مقصود رسید؟

در پاسخ بایستی دید اگر مقصود این باشد که انتساب این کتاب به انشاء کننده آن، تا چه اندازه مقرون به یقین است، در این صورت این نحوه ی شناخت را، ( شناخت سندی یا انتسابی ) نامید.

اگر غرض دانستن محتوای این کتاب و نوع مطالب آن است، در این صورت این عمل ( شناخت تحلیلی ) نام دارد. و اگر نظر تحقیق این مسئله باشد که افکار عرضه شده در قرآن، ابتکاری است یا اقتباسی و تقلیدی، در این صورت ( شناخت ریشه ای ) است.[۲]

اینک هر کدام از این سه طریق را به اختصار توضیح می دهیم:

 

الف: شناخت سندی یا انتسابی :

در اینکه قرآن همان کتابی است که حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله آورده و آنرا معجزه خود معرفی کرده، شکی نیست و هیچ دانشمندی از مسلمان و غیر مسلمان مدعی آن نیست که غیر از نسخه ی موجود قرآن نسخه ی دیگری نیز وجود دارد.

قرآن در طی بیست و سه سال به تدریج نازل شده و در حافظه نیرومند عرب، که کتابی به جز آن نمی شناختند ضبط گردیده است مسلمانان از طرفی روی وظیفه مقدس دینی و از طرف دیگر در اثر کشش و جاذبه ی شگفت انگیز آیات قرآنی، در ثبت و ضبط آن به قدری دقت و عنایت به خرج دادند که از روز نزول قرآن تا امروز، هیچگونه اختلافی در آیات و کلمات آن پیش نیامده است.

ب: شناخت تحلیلی: در این مرحله باید دید که جهان بینی قرآن چگونه است، درباره بود و نبود چه نظری دارد و کدام ایدئولوژی را ارائه می دهد؟

علامه طباطبایی(ره) می نویسد: « همین قرآن حاضری که در دست ماست با بیان شیوا و رسای خود یک دوره جهان بینی کامل را که مطابق دقیق ترین براهین عقلی است و تکیه گاه مهمترین زندگی سعادتمندانه بشر       می باشد، روشن می سازد و با کمال خیراندیشی و عاقبت بینی مردم را به سوی ایمان به آن دعوت می کند و اما راجع به بیان همه نیازمندی های زندگی انسان، قرآن مجید با واقع بینی خود، توحید خدای جهان را اساس

اصلی خود قرار داده، همه معارف اعتقادی را از آن نتیجه می گیرد و در این مرحله از کوچکترین نکته ای فروگذار و غفلت نگرده است.

پس از آن اخلاق فاضله انسانی را از این جمله نتیجه گرفته به روشن ساختن آنها می پردازد.

پس از آن به مرحله اعمال و افعال فردی و اجتماعی انسان پرداخته طبق آنچه فطرت و آفرینش انسان نشان می دهد، کلیات وظایف انسانی را بیان می کند و جزئیات و خصوصیات آنها را به سنّت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله احاطه می دهد و از مجموع کتاب و سنّت دین وسیع اسلام، با آن وسعت حیرت انگیز خودش بدست می آید دینی که به همه ی دقایق و جهات فردی و اجتماعی زندگی انسان، برای همه و برای همیشه رسیدگی نموده، حکم مثبت صادر می کند بی آنکه کمترین تضاد و تدافعی در میان اجزاء و مواد آن پیش آید.[۳]

خدای قرآن، یکتا و بی مانند و صفاتش عین ذاتش می باشد او مستجمع جمیع صفات کمالیه و منزّه از تمام صفات نقص است و تمام ذرّات او را تسبیح می گویند.[۴]

جهان در نظر قرآن برای هدفی آفریده شده و پوچ و بیهوده و عبث نیست[۵] و پیوسته از نوامیس لایتغیری تبعیت می کند و قانون علت و معلول در همه جای طبیعت ساری و جاری است. این نظم حیرت انگیزی که در اثر تقدیر الهی در کاینات پدید آمده است، و از اتم تا ستاره و از کوچکترین ذرّات تا بزرگترین اجرام آسمانی به چشم می خورد.[۶]

قرآن انسان را عزیز می شمارد و او را مختار و انتخاب گر می شناسد، تا آنجا که انسان قدرت عصیان نیز دارد.[۷] در عین حالی که فرد را اصیل می داند، برای جامعه نیز وجود، موت، حیات، ترقی، انحطاط و اجلی قائلی است.[۸] که همه دارای قوانینی هستند که با استفاده از آن، هر جامعه ای می تواند پیشرفت کند.

قرآن خود را سخن خدا معرفی می کند که پیامبر صلی الله علیه و آله فقط حامل و واسطه ی تبلیغ آن است این پیام از جانب خدا بوسیله جبرئیل یا روح القدس به قلب مقدّس آن حضرت نازل شده است. هدف از نزول این است که مردم از تاریکی ها و ظلمات جهل و شرک، فساد، خود پرستی، ظلم و افراط و تفریط نجات یافته و در روشنائی آن به صراط مستقیم الهی راه یابند.[۹] [۱۰]


۱- سوره تغابن، آیه ۸

۲- شناخت قرآن، استاد مطهری، ص ۱۱

۳- قرآن در اسلام، ص۱۹۸- دارالکتب الاسلامیه تهران

۴- اسراء، آیه ۴۴- ( و ان من شیء الا یسبح بحمده …. )

۵- ( افحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لاترجعون ) مومنون/۱۱۵

۶- ملک/۳

۷- سوره دهر ( انسان ) آیه ۳

۸- اعراف/۳۴

۹- ابراهیم/۱

۱۰- آشنایی با قرآن- جمعی از نویسندگان، ص۱۳

 

کنعانی هرندی بازدید : 28 یکشنبه 01 آبان 1390 نظرات (0)

ویژگی اسامی  سوره های قرآن کریم

اسامی سور قرآن کریم ۱۱۴ تا می باشد البته برخی از آنها دارای چند نام متعدد می باشند مانند: سوره توبه که زکات هم می گویند بنابراین اسامی سوره های قرآن جمعاً ۱۲۰ تا می شوند نسبت دقیق آنها را به این صورت رده بندی می کنیم.

۱- بزرگترین رقم، نام سوره های قرآن در رابطه با طبیعت و کائنات یعنی جهان شناسی است، این نامها بازگو کننده ی محتویات این سوره ها است.

بقره ( گاو ) فیل، زنبور عسل، مورچه، عنکبوت، نور، خورشید، ماه، ستاره، دود ( گاز )، آهن، شب، روز روشن، صبح گاهان، رعد، زلزله، انسان، جن، خون بسته ( علق )، انجیر، مردم، اسبان نفس زن، روزگار، شهر ( مکه )، و غیره… اینها ۳۱ نام سوره را تشکیل می دهند.

۲- بعد از آن، نامهای متناسب با موضوع جهان بینی مطرح می شود، نسبت سوره هائی که به این نام گذاری شده در درجه دوم قرار دارد:

اعراف، قیامت، قارعه، واقعه، الحاقه، و النازعات، غاشیه، قدر، فرشته، حشر، مرسلات، تکویر، انفطار، انشقاق.

 

شماره این سوره ها به ۲۹ می رسد.

۳- در درجه سوم سوره هائی قرار دارد که از جامعه و طبقات اجتماعی و سیاسی نام خود را برگزیده است.

از قبیل: احزاب، مؤمنان، شوری، زنان، صف رزمندگان، شعراء، فتح، منافقون، روم، مردم، و غیره.

رقم نام این سوره ها به ۲۷ نام می رسد.

۴- نسبت بعد، در مورد سوره هائی است که نام مسائل تاریخی یا فلسفه تاریخ را حمل می کند، نمونه آنها بدین شرح است:

آل عمران، انبیاء، یونس، هود، یوسف، ابراهیم، نوح، مریم، سباء، محمد(ص)، لقمان، حجر، بنی اسرائیل، کهف، قصص، احقاف، قریش، و غیره. رقم این سوره ها ۱۷ مورد است.

۵- سوره هائی که از مسائل اخلاقی و طرز سلوک و رفتار انسانی بحث می کند، و با این نام ها معرفی        می شوند: حجرات، عبس، همزه، مطففین، ماعون، تحریم. رقم آن، ۶ سوره است.

۶- سوره هائی که از مسائل مادی و اقتصادی سخن می گوید و با نامهای: انفال، زکات(توبه)، مائده، تکاثر، وانعام شناخته می شوند. اینها ۵ سوره می باشند.

۷- سوره هائی که از پرستش و شعائر دینی سخن گفته و نام عبادت دارند، مانند سوره حج و سجده که تنها همین ۲ سوره اند، و این کمترین رقم از رده های تقسیمی ما را تشکیل می دهد.

حال آنکه مسائل مربوط به کائنات و طبیعت، مسائل جهان بینی، سیاست، بیشتر از مسائل مربوط به عبادت و ممنوعیت ها و احکام دینی است.

ما می خواهیم با این دیدگاه، قرآن را به عنوان بزرگترین کتاب زندگی انسان و الهام بخش مترقی ترین درسهای جهان داری، سیاست، اقتصاد، تاریخ و جامعه شناسی معرفی کنیم.

کنعانی هرندی بازدید : 39 چهارشنبه 20 مهر 1390 نظرات (0)

حمد و سپاس خدايى را سزاست كه شكر شاكرين و حمد حامدين و ذكر ذاكرين و سعى خالصين متوجه درگاه اوست. ستايش بيكران مرا و راست كه در خلق خويش هيچ كاستى نگذاشت بل همه مخلوقات حتى پست ترين شان را به راستى بگذاشت. تسبيح لايتناهى بر آستان او كه آدمى را در مسير سعادت بر همه موجودات، ولايت و تاج خلافت در سياره زمين بر او كرامت و خلعت «لقد كرّمنا» بر اندامش عنايت و بعد از تكوين، مصداق «فتبارك» بر قامتش مقالت فرمود.

حمد و آفرين بر ذات جهان آفرين كه هستى را آميخته با حكمت و تعاليم را براى بشر همراه با مصلحت و براى وصول به سربلندى و عزّت توأم ساخته است.

و درود بى پايان بر ختم پيامبران و فص رسولان و اهل بيت و پاكان كه شريعت به دست ايشان پايان و حجت خدا به عصمت آنان تمام گرديد.

درود بى منّت و سلام با عزت بر سالكان راه طريقت و شاهدان كوى حقيقت كه سر در راه حفظ شريعت در كف اخلاص نهاده و نزد دوست تحفه بردند.

با حمد بى انتهى بر ذات ربوبى و درود بى منتهى بر شأن مصطفوى، مُصحف بى مقدار نماز را محمّد ساخته تا شايد از اين فريضه الهى كه بزرگترين و مهمترين فريضه در تمامى اديان الهى تشريع شده، نفوس مستعده بهره گيرند.

بر همه جوانان معزّز و مكرّم، معرفت به اين نكته لازم است كه در دين مبين اسلام، نماز لبيك همه ذاكران، عمل آزادگان، طواف عارفان، ميقات كعبه عاشقان، سعى وصفاى پاكدلان، پرواز بيدار دلان مقصد سالكان، داروى دلهاى مجروح، شفاى قلبهاى محزون و تسكين دلهاى مفتون است. نماز كمال عابدان و معراج عالمان، معبد عاشقان و گل خوشبوى بوستان قلب پاك جوانان است.

جوان چون واجد قلب پاك و فاقد و فارغ از هرگونه ارزشهاى ناپاك است مىتواند با نماز، پلّههاى كمال را طى كند و به قلّه جمال باريابد. با برپايى نماز به مقام سرورى و سيادت راه يابد و دعاى اللهم اجعلنى للمتقين اماماً (خدايا مرا پيشواى پرهيزكاران قرارده) را ورد كلام خود سازد.

چون كه هيچ عملى مثل نماز بينى شيطان را به خاك مذلّت نمىسايد و توجهات الهى را نصيب انسان نمىسازد و هيچ بندهاى جز از طريق نماز به مقام قرب نمىرسد. بسيار زيبا فرمودهاند آن رهبر فرزانه كه: «مبتدىترين

انسانها رابطه خود را با خدا به وسيله نماز آغاز مىكنند. برجستهترين اولياء خدا نيز بهشت خلوت اُنس خود با محبوب را در نماز ميجويد. اين گنجينه ذكر و راز را هرگز پايانى نيست و هر كه با آن بيشتر آشنا شود جلوه و درخشش بيشترى در آن مىيابد»(1).

پس بيائيم همّت نمائيم كه با تمسك به نماز به مقام قرب، راه يابيم و جوانى خويش را با سيره مردان الهى گره زنيم تا شايد در جهان جاودانى در منزلگه صادقان و صالحان منزل گزينيم كه طوبى لهم و حسن مآب.

براى جوانان عزيز بايد مسلّم باشد كه هر چه در بهار جوانى كاشتند در پائيز پيرى درو خواهند نمود و به سنين بعد از جوانى عبادت را موكول نمودن از وسوسههاى شيطانى است.

                      جوانا ره طاعت امروز گير***كه فردا جوانى نيايد ز پير

کنعانی هرندی بازدید : 26 چهارشنبه 13 مهر 1390 نظرات (1)

اسلام مکتب عدل است، نه مثل غربی ها افراط در مصرف گوشت را توصیه می کند، و نه مثل بودایی ها آن را حرام، و نه مثل: برخی چینی ها خوردن گوشت هر حیوانی را به هر شکل جایز می داند. در اسلام برای مصرف گوشت، شرایط و حدودی است، از جمله:

الف: گوشت حیوانات گوشخوار، را نخورید و دارای آلودگی های مختلف میکروبی و انگلی و… هستند.

ب: گوشت درندگان را نخورید، که روح قساوت و درندگی در شما پیدا می شود.

ج: گوشت حیواناتی که موجب تنفر عمومی است، مصرف نکنید.

د: گوشت حیوانی که هنگام ذبح، نام خدا بر آن گفته نشده نخورید.

 

ه: گوشت مردار را نخورید، چون هنگام مرگ حیوان، خون پیش از هر چیز دیگر فاسد شده و ایجاد نوعی مسمومیت می کند، از این رو حیواناتی که خفه شده، شاخ خورده، پرت شده، کتک خورده و دریده شده اند و جان دادنشان همراه با بیرون آمدن خون نیست، در اسلام خوردن آنان حرام است.[۱]

از همه ی حیوانات حرام گوشت، فقط نام خوک در آیه آمده، چون مصرف آن رواج داشته است، امام صادق(ع) درباره گوشت مردار فرمود: کسی به آن نزدیک نشد مگر آنکه ضعف و لاغری و سستی و قطع نسل و سکته و مرگ ناگهانی او را گرفت.

خونخواری رسم جاهلیّت بود و این کار، سبب قساوت قلب و بی رحمی می شود تا حدّی که خطر کشتن فرزند یا پدر و مادر را به همراه دارد. خونخوار، رفیق و دوست نمی شناسد.[۲] لذا خوردن خون حرام است، اما تزریق آن اشکالی ندارد.

سوال: آیا اجازه کشتن حیوانات برای مصرف گوشت آنها، با رحمت الهی سازگار است؟

پاسخ: اساس آفرینش بر تبدیل و تحول است. خاک گیاه می شود. گیاه، حیوان می گردد و حیوان به انسان تبدیل می شود و نتیجه این تبدیل ها، رشد است.[۳]


۱- تفسیرنمونه، ج۴، ص ۲۵۹

۲- المیزان

۳- دقایقی با قرآن، محسن قرائتی، ص۴۶-

کنعانی هرندی بازدید : 41 یکشنبه 03 مهر 1390 نظرات (0)

قرآن تنها کتاب آسمانی است که از دسترسی اغیار به دور مانده، و همان گونه که بر پیامبر(ص) نازل گردیده، در اختیار انسان ها قرار گرفته است، برخلاف کتب انجیل و تورات و … که در طول زمان دچار تغییرات فراوان شده و گرد آورندگان آنها بسیاری از مطالب را به آنها افزوده اند به طوری که کتب اهل کتاب ( تورات، انجیل ) پر است از مطالب ضد نقیض و بی اساس که از ساخت مقدس الهی به دور است و اما دلایل عدم تحریف قرآن عبارتند از:

۱- آیه ی ۹ سوره مبارکه حجر که می فرماید: « انّا نحن نزّلنا الذّکر و إنّا له لحافظون »؛ ما این قرآن را که مایه ی تذکر است، نازل کردیم و ما به طور قطع آن را حفظ خواهیم کرد.

۲- قرآن برای مسلمانان همه چیز بوده، قانون اساسی، دستورالعمل زندگی، برنامه ی حکومت و… پس روشن می شود که اصولاً کم و زیاد در آن امکان نداشته است. علاوه بر این مسلمانان همواره در نمازها و در مسجد، خانه و میدان جنگ و به هنگام روبرو شدن با دشمن به عنوان استدلال بر حقانیت مکتب، از آن استفاده        می کردند.

۳- وجود حافظان قرآن یکی از دلایل دیگر عدم تحریف قرآن می باشد. عدد حافظان قرآن به اندازه ای بود که در تواریخ می خوانیم: در یکی از جنگ ها که زمان ابوبکر واقع شد چهارصد نفر از قاریان به قتل رسیدند، و در داستان ( بئرمعونه ) یکی از آبادی های نزدیک مدینه و جنگی که در آن منطقه در زمان حیات پیامبر اسلام(ص) اتفاق افتاد، عده ی زیادی از قاریان قرآن از اصحاب پیامبر در حدود ۷۰ نفر به شهادت رسیدند.

 

مسأله حفظ به عنوان یک سنّت و عبادت بزرگ همیشه در میان مسلمانان مطرح بوده و هست. پس قرآن یک کتاب متروک در گوشه ی خانه و یا مسجد که گرد و غبار فراموشی روی آن نشسته باشد نبوده تا کسی از آن کم و یا بر آن بیفزاید.

۴- وجود نویسندگان وحی، یعنی کسانی که بعد از نزول آیات قرآن بر پیامبر آیات را یاد داشت می کردند، که عدد آنها را از چهارده تا چهل نفر نوشته اند.

۵- دعوت همه ی پیشوایان اسلام به قرآن موجود، قابل توجه این که بررسی کلمات پیشوایان اسلام نشان    می دهد که از همان آغاز اسلام همه یک زبان مردم را به تلاوت و بررسی و عمل به همین قرآن موجود دعوت   می کردند و این خود نشان می دهد که این کتاب آسمانی به صورت یک مجموعه ی دست نخورده، در همه قرون نخستین اسلام بوده است.

۶- روایات ثقلین که با طرق معتبر و متعدّد از پیامبر اکرم(ص) نقل شده، خود دلیل دیگری بر اصالت قرآن و محفوظ بودن آن از هرگونه دگرگونی است؛ زیرا طبق این روایت پیامبر(ص) می فرماید: ( من از میان شما    می روم و دو چیز گرانمایه برای شما به یادگار می گذارم؛ نخست قرآن و دیگری اهل بیت من است که اگر دست از دامن این دو بر ندارید هرگز گمراه نخواهید شد. )

آیا این تعبیر در مورد کتابی که دست تحریف به دامان آن دراز شده، می تواند صحت داشته باشد؟!

۷- علاوه بر همه ی اینها قرآن به عنوان یک معیار سنجش مطمئن اخبار صدق و کذب به مسلمانان معرفی شده است، و در روایات زیادی که در منابع اسلامی آمده می خوانیم که اگر در صدق و کذب هر حدیثی شک کرید، آن را به قرآن عرضه کنید. هر حدیثی موافق قرآن بود، حق است و هر حدیث مخالف آن، نادرست است.

اگر فرضاً تحریفی در قرآن حتی به صورت نقصان رخ داده بود، هرگز ممکن نبود به عنوان معیار سنجش حق از باطل و حدیث درست از نادرست معرفی گردد.[۱] [۲]


۱- تاریخ قرآن، حبیب الله احمدی

۲- با دانستنی های عمومی قرآن، ص

کنعانی هرندی بازدید : 27 پنجشنبه 31 شهریور 1390 نظرات (0)

۱- اعجاز از نظر بلاغت و معانی و حُسن عبارت که مجموعاً به فصاحت بیان تعبیر می شود.

۲- اعجاز قرآن از نظر معانی، قرآن معانی بلند و مطالب پیچیده را در یک عبارت کوتاه بیان فرموده که هیچ کس قادر به بیان آن نیست و آیات قرآن همه دلیل بر صحت این ادعاست و انتخاب آیه ای از بین آن ها ترجیح آن بر سایر آیات امکان ندارد مگر این که از نظر کمیت ذکر شود مانند:

« و قیلَ یا أرضُ ابلَعی ماءَکِ » و سایر آیات نظیر آیه ی مذکور.

۳- اعجاز از نظر شیوه و اسلوب و حفظ اعتدال.

 

۴- اعجاز قرآن از نظر کثرت معانی که بشر قادر به ایراد آن نیست.

۵- اعجاز قرآن از نظر جمع علوم که بشر به آن احاطه ندارد.

۶- اعجاز قرآن از نظر برهان و دلیل بر توحید تمام آیات الهی در قرآن دال بر توحید و یگانه پرستی است.

۷- اعجاز قرآن از نظر اخبار گذشته و آینده و قصص امت های گذشته.

۸- اعجاز قرآن از نظر علم غیب و احاطه بر اخبار و منویات و اندیشه و افکار انسان ها.

۹- اعجاز قرآن از نظر خبر دادن از ضمائر قلوب مردم که جز خدا کسی را بر آن وقوف نیست.

۱۰- اعجاز قرآن از نظر متانت الفاظ که جمع بین جزیل ( پیچیده ) و سهل کرده.

۱۱- اعجاز قرآن از نظر تلاوت و پنج خصلت در آن.

۱۲- اعجاز قرآن از نظر الفاظ منزله و معانی مختلف و نزدیکی معانی، که فرشته از خدا گرفته و رسول خدا تلفظ کرده و به امت ابلاغ فرموده است.

۱۳- اعجاز قرآن از نظر معانی مختلف و نزدیکی معانی به منظور و مقصود و اقران نظایر آن صور مختلف مانند: و عد وعید، ترغیب و ترهیب، ماضی و مستقبل، قصص و مثل، حکم و جَول، مطلوب و غیر متنافر.

۱۴- اعجاز قرآن در اختلاف آیات کوتاه و بلند که در عین بلندی یا کوتاهی از اسلوب و اعتدال خارج نشده و در وزن کلام منظوم و عبارات منثور اعتدال لفظ و معنی و کلمات و آیات از دست داده نشده است.

۱۵- اعجاز قرآن از نظر کثرت تلاوت، که هر اندازه قرآن بیشتر تلاوت گردد نه از فصاحت آن در ذوق سلیم کسر می شود و نه ملامت می آورد و هر چند بیشتر قرائت شود طبع بشر مایل تر به تلاوت و فهم آن است، گوبا هر دفعه که یک آیه تلاوت شود با رقه ای از نور علم و دانش بر قلب قاری تابش می کند که در سابق نظیر نداشته است.

۱۶- اعجاز قرآن از نظر تسهیل قرائت در همه ی زبان ها و لهجه های متنوع.

۱۷- اعجاز قرآن از نظر ترتیب کلام، در سخن گفتن نثر، در قدرت هر گوینده هست و مرتبه ی شعر بالاتر است. کمتر کسی می تواند سخن فصیح منثور بگوید. قرآن در حال نثر و بیان مطالب ساده به قدری دارای انسجام و استحکام الفاظ و معانی و جملات و حفظ ارتباط و اعتدال است که نظیری برای آن، متصوّر نیست.

۱۸- اعجاز قرآن از نظر زیادی الفاظ و تغییر کلمات و گوناگون آوردن الفاظ از همه ی مشتقات ادبی.

۱۹- اعجاز قرآن از نظر عجز معارضه ( ناتوانی مقابله کردن ) ملل گوناگون با آن که هر چند کوشش و پشیمانی از یکدیگر کردند نتوانستند حتی یک آیه نظیر آن بیاورید.

۲۰- اعجاز قرآن از نظر انصراف معارضه ( معارضه کردن ) بشر با آن، همین که فصحاً خود را قادر به مقابله با قرآن ندانستند و تسلیم شدند.[۱]


۱- دانستنی های عمومی قرآن،

کنعانی هرندی بازدید : 36 جمعه 18 شهریور 1390 نظرات (0)

شفاعت:

بحثهای مختلفی در اینجاست که اجمالاً به برخی از آن بحثها پرداخته می شود.

ب۱) شفاعت چیست؟

نکته اوّل: شفاعت از شَفع یعنی جفت، در واقع مثل اینکه شخصی شفاعت کننده با شفاعت شونده در برداشتن ناقص جفت می شوند. مثل اینکه زید بتنهایی نمیتوانست معامله کند با عمر شریک شد تا اینکه جبران خسارتهای گذشته خود را بکند.

نکته دوّم: شفاعت در جلب منفعت و خیر و دفع ضرر و شرّ است البته خیر دو گونه اند:

۱- اسباب طبیعی آن خیر را میطلبد مانند تشنگی، گرسنگی اینجا علل طبیعی آن را بسمت آب و غذا می کشاند.

۲- گاهی قوانین عمومی یا خصوصی جامعه، خیر و ضرر را طلب می کند در این صورت شفیع مطرح است. مثل اینکه عبد در برابر اوامر مولی سرپیجی کرده و مشمول مجازات خداوند است شفیع می خواهد تا این عقاب را از او دفع کند. و یا اینکه میخواهد بخیر و کمال معنوی برسد ولی اسباب اجتماعی او را نمی رساند کسی را میخواهد که او را بآن خیر برساند؟ او را شفیع می گویند. پس شفاعت متمم سبب است یعنی اراده شخصی، و راهنمائی شفیع اما کسی که نمیخواهد، شفاعت برای او معنی ندارد.

 

نکته سوّم: سؤال: آیا شفیع با شفاعت خود تاثیر در اراده خداوند می گذارد؟

ج: خیر؛ شفیع از خداوند درخواست نمی کند که از مقام خداوندیت و عبودیّت بنده ات دست بردار یا اینکه از حکم و تکلیف خود صرفنظر کن و یا قانون مجازات خود را چشم پوشی کن بلکه به یکی از جهات زیر متوسل می شود:

۱) اوصافی که مستوجب عفو و اغماض است مانند برزگی و کَرَم و بخشش و شرافت او.

۲) اوصاف ترحم

۳) عوامل آمرزش در حق بنده مانند ذلّت و فقر و کوچکی و پریشان حالی. پس شفیع می گوید « خدایا از این

بنده در گذر » چون تو مهربانی و کریمی نه از عقاب او سودی می بری و نه گذشت از گناه این بنده ضرری به تو می رساند.

نکته چهارم: س: آیا شفاعت نیاز به اسباب دارد؟

ج: بله، سبب دو چیز است: اوّل: اسبابی که به خداوند منتهی می شود و تکوینی است مانند خلقت که بدون اسباب نخواهد بود مانند رحمت، آفرینش، احیاء و رزق. شاهد: « له ما فی السموات و الارض فی سته ایام ثم استوی علی العرش یدبر الامور ما من شفیع الامن بعد اذنه » شفاعتی که در این آیات ذکر شده در مورد تدبیر خلقت اوست و این همان شفاعت تکوینی است یعنی وساطت اسباب در میان او مخلوقاتش در تنظیم وجود و بقاء آنهاست.

دوّم:ججنبه ی تشریع: مانند شفاعت ائمه و صالحان، محبان ائمه، علماء، شهداء. « و لاتنفع الشفاعة الا لمن اذن له »

سبأ/ ۲۳ ، « و لایشفعون الا لمن ارتضی » انبیاء/۲۸، « فاولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات » فرقان/۷۰ خداوند می تواند بر اثر شفاعت عملی را بعمل دیگر تبدیل کند.

س: آیا برای همگان شفاعت خواهد بود؟

ج: خیر. چون شفاعت شفیع جبران نقص و کمبودی است هر نقصی و کمبودی را نمیشود جبران کرد آن نقص را میشود تدارک بخشید که لیاقت برای تدارک داشته باشد فرد عوام را نمیتوان جفت عالم قرار داد چون جفت باید با جفت دیگر هم سنخ باشد بعنوان مثال: بیماری که محتاج به تزریق خون است باید خون ثبت را در مثبت و منفی را در منفی تزریق کنند اگر خون بیمار مثبت بود و خون مثبتی پیدا نشد نمیتوانند خون منفی را بآن تزریق کنید چون قابل جفت با او نیست. کسی که اوباش وارازل است و لا ابالی در مذهب است چگونه شفیع او را شفاعت کند.

حدیث: قال النبی صلی الله علیه و آله: « انما شفاعتی لاهل الکبائر من امّتی » آنگاه سؤال شد کسی که گناهان کبیره

انجام میدهد مورد مرض خداوند نیست. حضرت کاظم علیه السلام فرمودند: مؤمن اگر گناه کبیره کند پشیمان     می شود آن وقت، او را شفاعت می کنیم و الا بخشیده نخواهد شد و اگر بخواهد اصرار بر گناه کبیره کند         « المیزان ص۱۸۱ ج ۱ ».

نکته پنجم: تفاوت شفاعت در میان عرف و شفاعت خداوند

تفاوت بسیاری است: ۱- در دنیا لازم نیست شفیع برای اقدام شفاعت از فرمانروا اجازه بگیرد ولی در قیامت باید از خدا اجازه گرفت. « من ذالذی ویشفع عنده الا باذنه » آیة الکرسی ، « و لاتنفع الشفاعة عنده الا لمن اذن له » سوره ی ۲۳:۳۴٫

۲- گناهکاران در دنیا به جرمی داشته باشند از جرمهای بسیار دردناگ مانند: قتل ممکن است مورد شفاعت قرارگیرند ولی در قیامت کسانی میتوانند مورد شفاعت شوند که مورد مرضیّ خداوند باشد. « و لایشفعون الا لمن ارتضی » سوره ی ۲۱: ۲۸ .

۳- در دنیا ممکن است بر خلاف حقی شفیع شوند و شفاعت او پذیرفته بشود ولی در قیامت چون مشفوع عنده خداوند است و وسائط شفاعت افراد معصوم و صالحند حقی ضایع نخواهد شد. « ما یبدّل القول لدیّ و ما انا بضلامٍ للعبید ». سوره ۵۰: ۳۰ .

س: آیا مشرکین شفاعت می شوند؟

ج: از بند دوّم فهمیده شد که مشرکین شفاعت نمیشوند « انّ الله لایغفر ان یشرک به و یغفر ما دون ذلک لمن

یشاء ». و لذا این خیالهای باطلی که مشرکین بسر دارند با این آیه باطل می شوند هیچگاه افرادی نمیتوانند آنان را شفاعت کنند.

ب ۲) انواع شفاعت:

چهار نوع شفاعت داریم:

۱) شفاعت در نظام آفرینش: یعنی شفاعت تکوینی. آفرینش بدون علل و اسبابی نخواهد بود مانند: اینکه آب را به گیاه می دهید و رشد آن در اثر تابش آفتاب است درباره ی این سلسله از وسائل شفیع اطلاق شده این شفیع به معنای شفاعت در روز قیامت نیست مانند: آیه قرآن: « الذی خلق السماوات و الارض فی ستة ایام ثم استوی علی العرش یدبّر الامر ما من شفیع الآمن بعد اذنه » یونس/۳

دو قرینه در این آیه وجود دارد بر شفاعت تکوینی: ۱- ما من شفیع دنباله ی یدبّر الامر آمده است تدبیر امور

آفرینش و آنگاه شفاعت در حقیقت اشاره است باینکه تمام علل و اسباب طبیعی دنیا باذن اوست. کسی با او شریک نیستند. ۲- خلقت زمین و آسمان ها و گسترش تسلط خدا بر عرش قرینه دوّمی است.

۲) شفاعت به معنای رهبری

در قیامت ابعاد معنوی انسان ظاهر میشود اگر هادی من امام بود آن هادی در قیامت مرا رهبری می کند و اگر هادی من قرآن بود نیز در قیامت مرا رهبری می کند بدلیل این حدیث « فاذاالتسبت علیکم الفتن لقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن فانه شافع مشفع و عامل مصدق ». از حضرت رسول اکرم، « اصول کافی:ج۲، ص۵۹۹ »

۳) شفاعت در آمرزش و مغفرت.

اصولاً مغفرت الهی بر روی نظامی است یکی از نظامهایش این است که شفاعت کنند، تا بیامرزد.

۴) شفاعت در معنای گواهی براعمال

مرحوم علامه با پاره ای از روایات ثابت کرده که ثواب در قیامت بشر داده میشود زمانیکه شاهدان گواهی دهند مانند: پیشوایان معصوم علیه السلام ، « و کذلک جعلناکم امة وسطاً لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول علیکم شهیداً » بقره/۱۴۳٫

« و لایملک الذین یدعون من دونه الشفاعة الا من شهد بالحق ».

آنچه که مراد به این چهار نوع تعلق می گیرد قسم چهارم است؛ چون قسم اوّل تکوینی است و قسم دوّمی مورد اشکال است؛ چون بعضی از محققین ظرف آنرا در دنیا می دانند مانند: استاد جعفر سبحانی و ما از روی تجسّم اعمال ثابت کرده ایم که ظرف او ممکن است در قیامت باشد. و صورت چهارم در موضوع شهادت و گواهان روز قیامت چه کسانی اند؟ بحث خواهد شد.

پس شفاعت در آمرزش آنست که رحمت خداوند از طریق اولیاء الهی که حاملان فیض و وسائط رحمت اند به

افراد گنهکار که لیاقت برای آمرزش را دارند برسد.

س: چگونه وساطت اولیاء الهی پرونده اعمال یک فرد گنهکاری را تغییر می دهد؟

ج: از چند جهت:

۱- رحمت واسعه خداوند، آیات و روایات فراوانی در این زمینه داریم هنگامی که حاملان عرش الهی درباره افراد با ایمان طلب استغفار می کنند درخواست مغفرت خدا را نسبت به آنان چنین بیان می کنند.

« ربّنا وسعت کلّ شیء رحمة و علماً فاغفر للذین تابوا و اتّبعوا سبیلک و قهم عذاب الجحیم ». غافر/۷-۴۰ ، « انّ ربک واسع المغفرة » نجم/۳۲-۵۳ ، و ما قبلاً اشاره کردیم که شفیع با متوسل شدن به رحمت خداوند برای این بنده شفاعت میطلبد.

۲- فیاضیت خداوند: فیض خداوند نسبت به خلقت با تمام علل و عوامل تعلّق گرفت و این خلقت بدون نظام نخواهد بود. مثلاً: اراده خداوند تعلق گرفت که هدایت از طریق پیامبران و جانشینان آنان باشد چون نظام اجتماعی تقاضای چنین رهبرانی را دارد. همین فیض میتواند تعلق بگیرد به مغفرت و درجات الهی در روز قیامت از راه شفاعت معلول باشد و لذا خداوند می فرماید: « فاولئک یبدّل الله سیئاتهم حسنات » فرقان/۷۰ ، خداوند میتواند گناه را تبدیل به حسنات کند. پس کسی در اراده ی خداوند تأثیر نمی کند بلکه فیض اوست که این شفاعت باشد.

و ممکن است عمل موجود را معدوم سازد. « و قدمنا ما عملوا من عمل فجعلناه هباء منثوراً ». فرقان /۲۵-۲۳ ما با توجه به اعمال کفار آن ها را مثل: غبار پراکنده معدوم ساختیم.

« فاحبط اعمالهم »: محمد/۲۸-۴۷ ، اعمال آنها را نابود کرد.

۳- دعای پیامبران مایه ی بخشودگی است.

فرزندان یعقوب وقتی پشیمان می شوند رو به پدر کرده می گویند: « یا ابانا استغفرلنا ذنوبنا انّا کنا خاطئین » یوسف/۹۷-۹۸ ، حضرت یغقوب نیز فرمود: « سوف استغفر لکم ربی انه هوا لغفور الرحیم » پس خداوند وعده ی

قطعی داده است که دعای پیامبران مایه آمرزش گناهان است و علت پذیرفتن دعا همان قرب معنوی به خداوند است.

س: چرا خداوند خودش مسقیماً عفو نمی کند؟

ج: اوّلاً: دلیل آن ترغیب مردم نزدیک شدن به انبیاء و ائمه و شهداء و علماء است اگر کسی روزنه ی امیدی برای او باشد که به فلانی نزدیک بشود سودی می برد حتماً به او وصل می شود و این اتصال موجب می شود

که کمال و ترفیعات در دنیا کسب نماید.

ثانیاً: اگر خداوند مدبر است یکی از تدابیر او در نظام آفرینش جعل قانون شفاعت است او خواسته است در

برابر انسانهای صالح تواضع کنند. و آنان را پدیده ی انسان برتر و مقرب نزد خداوند ببینند.

خلاصه بحث:

شفاعت به معنای جفت تأثیری در اراده ی لایزال الهی نمیشود بلکه در کنار چیزی قرار گرفتن است. مثلاً: نمره ی ۱۲ نزد معلم قبول است محصل نمره ۱۱ گرفت معلم یک نمره را بخاطر شفاعت شخصی که نزد او مقرب بود به او میدهد این یک نمره در کنار آن ۱۱ نمره ترفیع درجات می شود و در حقیقت در کلاس بالاتر راه پیدا      می کند پس در معلم تاثیر نشده چون معلم اگر قبول محصل را میخواهد عدد ۱۲ را برای قبولی تعیین نمی کرد.

مثال دیگر: شخصی به بازار می رود ۵۰ هزار تومان معامله می کند ۴۰ هزار تومان بهمراه دارد، آن را          می پردازد و ۱۰ هزار تومان دیگر را شفیع می آورد این شفیع در مغازه دار تاثیر نکرد.

بلکه بخاطر تقرّبی که داشت به اندازه ده هزار تومان نقص او جبران شد. پس شفاعت جبران نقص می کند نه تاثیر اراده.

مثال سوّم: مرد بخاطر تخلف از قانونی حکم اعدام او صادر می شود دو روز بعد شفیع شفاعت می کند و اعدام او را لغو می کند اراده ی فرمانروا عوض نشد بلکه شفاعت موجب نقص شد. مثلاً: اگر اموال بیت المال را سرقت کرد شفیع آن را پرداخت یا لااقل ضمانت پرداختن او را کرد. دعای پیامبر نقص ما را جبران می کند نه اینست که تاثیر در اراده خداوند بکند.

ب ۳) اشکالات شفاعت:

اشکال اوّل: ایراد سید رشید رضا صاحب تفسیر المنار

« الشفاعة المعروفة عندالناس هی ان یحمل الشافع المشفوع عنده علی فعل او ترک کان اراد غیره حکم به ام لا فلاتتحقق الشفاعة الّا بترک الارادة و فسخها لاجل الشفیع. فأما الحاکم العادل فأنّه لایقبل الشفاعة الّا اذا تغیّر علمه بما کان اراده او حکم به کأن کان اخطاء ثم عرف الصواب و رأی ان المصلحة او العدل فی خلاف ما کان یریده او حکم به و اما الحاکم المستبدالظالم فانه یقبل شفاعة المقربین عنده فی الشیء و هو عالم بانّه ظلم و انّ العدل فی خلافه و لکنّه یفضل مصلحة ارتباطه بالشافع المقرّب منه علی العدالة و کلّ من النوعین محال علی الله تعالی علی حسب علمه و علمه ازلیّ لایتغیّر.

قال: شیخنا فما ورد فی اثبات الشفاعة یکون علی هذا من المتشابهات یقضی مذهب السلف بالتفویض و التسلیم

و انّها مزیة یختص الله بها من یشاء یوم القیمة عبر عنها بهذه العبارة « الشفاعة » و لانحیط بحقیقتها مع تنزیه الله جلّ جلاله عن المعروف فی معنی الشفاعة فی لسان التخاطب العرفی. و اما مذهب الخلف فی التأویل فلنا ان نحمل الشفاعة فیه علی أنّها دعاء سیُجیبه الله تعالی قال بمثل هنا شیخ الاسلام ابن تیمیّه و غیره و لم یعدوه تاویلاً ». تفسیرالمنار ج۱ ص ۳۰۷

ترجمه: شفاعتی در میان عموم مردم معروف است وادارکردن شافع فرمانروا را بر خلاف اراده اش بانجام کاری یا ترک آن صورت پذیرد بآن فرمان داده بود یا نه؟ پس شفاعت محقق نمیشود مگر آنکه فرمانروا بخاطر شفیع از اراده ی خود برگردد.

و اما فرمانروای عادل شفاعت را نمی پذیرد بجز اینکه علم او تغییر کند به آن چیزی که اراده کرده بود و بآن فرمان صادر کرد گویا آن حکم اشتباه بود و آنگاه پی به حق برد و مصلحت و عدالت را بر خلاف اراده ی قبلی خود دید.

و امّا فرمانروای ظالم شفاعت چاکران خود را قبول می کند در حالیکه عالم است بظلم و شفاعت او خلاف عدالت است و لکن بخاطر برتری مصلحتی، و ارتباط با شفیع است که به خلاف عدالت قدم می زند. هر دو نوع از شفاعت در حق خداوند محال است چون علم خداوند ازلی است و تغییر ناپذیر است و اراده ی او بحسب علم اوست.

استاد ما شیخ محمد عبده: آیات و اخبار شفاعت را از قبیل متشابهات دانست علماء گذشته ما بدون چون و چرا  حکم می کردند و اینکه خصوصیتی است مختص به خدا او خودش می خواهد در روز قیامت از این عبارت تعبیر به شفاعت می کند.

و اما روش متأخرین از علماء شفاعت را بر دعا حمل می کنند بعنوان دعا از خداوند استجابت می کند و ابن تیمیّه و بعضی از علماء نیز چنین گفته اند و تاویل برده اند.

پاسخ اشکال اوّل:

جواب اوّل: اشتباه صاحب المنار و استادش شیخ محمد عبده این بود که ابتداءً میان شفاعت عرفی و خدائی تفاوتی قائل نشده و گفته است همان طور که در اراده ی فرمانروای عادل شفیع تأثیر می کند. پس اگر در خدای سبحان تأثیر کند محال است چون علم خداوند ازلی است و تأثیر پذیر نیست پس شفاعت باطل است. غافل از اینکه شفیع در گنهکار تاثیر می کند نه در خداوند.

توضیح: هر علمی عالم و معلوم دارد، قاصد و مقصود دارد، مرید و مراد دارد. و علم صفت نفسانی عالم است آنچه که این صفت تعلق میگیرد به معلوم است معلوم خداوند بنده گنهکار معذّب در قیامت است و علم صفت نفسانی است که عین خداست شفیع در معلوم تأثیر می کند نه در عالم یعنی در کنار گنهکار قرار می گیرد و نقص او را جبران می کند و لذا علی علیه السلام فرمودند: « الشفیع جناح الطّالب »[۱] یعنی شفیع بال گنهکار است همانطوریکه پرواز پرنده بدون بال نمیشود پرواز کند، پس علم و اراده تغییرپذیر نیست بلکه معلوم و مراد تغییر می کند.

دوّم: ( بر فرض تسلیم ) اراده دو گونه است: ۱- استقلالی و جدّی ۲- تبعی و غیری، یک وقت است خدواند میگوید متخلف و نافرمان در روز قیامت به شدّت معاقب می شود این قانون بر اساس اراده جدّی مولی است

« مگر اینکه توبه کند » این استثناء اراده تبعی خداوند است.

چون توبه به تحوّلی در عبد ایجاد می کند مثال: میزنم: خداوند امر به نماز کرد و ما می دانیم نماز بدون طهارت نمیشود  اراده استقلال خداوند به نماز است ولی اراده ی تبعی او به طهارت است، در اینجا شفاعت اراده ی استقلالی خداوند را عوض نکرد بلکه به اراده ی تبعی او سرایت کرد و تحقق بخشید و لذا احادیث بسیاری داریم که بدون ایمان به پیامبر و اهل بیت علیهم السلام او اعمال شما مورد قبول نیست در حالیکه اصول اعتقاد خداشناسی و نبوت است اما ولایت بعنوان اینکه ناشر مرادات پیامبر است و ما ناچاریم در رسیدن به خداوند و پیامبر تبعیت کنیم از اهل البیت(ع) پس اراده تبعی او اهل بیت اند و لذا اشهد ان علیّاً ولی الله در نماز بقصد اجزاء اذان بگویند بدعت است.

سوّم: تعجب اینجاست که شیخ محمد عبده می پذیرد که شفاعت داخل در دعاست در حالیکه اشکال او در دعا  نیز وارد است چون انسانی که دعا می کند اراده ی خداوند را تغییر می دهد پس چگونه شفاعت را مثل دعا   می دانید. همین که شفاعت را داخل در دعا کردید بهترین دلیل برای ما میشود.

چهارم: آیات شفاعت را متشابهات خواندید. این حرف بنفع ماست چون آیات شفاعت را به محکمات قرآن رجوع می دهیم ما از رهبران( ائمه(ع) ) تفسیر آنرا اخذ می کنیم ما مشکلی نداریم.

اشکال دوّم:

آقای محمد بن عبدالوهاب در سال ۱۲۱۸ نامه ای بعنوان « شیخ الرکب المغربی » نوشت عین نامه اینست:

« لانه سبحانه تعالی اغنی الأغنیاء عن الشرک و لایقبل من العمل الّا ما کان خالصاً کما قال تعالی « فاعبدالله مخلصاً له الدین »، « الا لله الدین الخالص »، « والذین اتّخذوا من دونه اولیاء ما نعبُدُهم الّا لیقرّبونا الی الله زلفی فاخبر سبحانه انه لایرضی من الدین الّا ما کان خالصاً لوجهه و اخبر انّ المشرکین یدعون الملائکه و الانبیاء و الصالحین لیقربوهم الی الله زلفی و یشفعوا لهم عنده و اخبر انه لایهدی من هو کاذب کفار و قال تعالی « و یعبدون من دون الله ما لا یضرّهم و لاینفعهم و یقولون هؤلاء شفعاؤنا عندالله » الی قوله سبحانه و تعالی عما یشرکون » فاخبر انه من جعل بینه و بین الله وسائط یسألهم الشفاعة فقد عبدهم و اشرک بهم و ذلک انّ الشفاعة کلّها الله» کشف الارتیاب، ص۲۱۷

پاسخ: اوّل: دو لغت در قرآن داریم که مفاد همدیگرند یکی عبادت و دیگر دعوت عبادت غیر خداوند و دعوت غیر خداوند شرک است بعنوان اینکه شایسته عبادت است. و لکن میان دعوت و عبادت فرق است. عبادت منحصر در خداوند است و لایشرک بعباده ربّه احداً. سوره ۱۸/۱۱۰٫

ولی دعوت غیر خداوند همه جا شرک نیست و اساس دعوت منحصر در خدا نیست، بلکه تابع موضوع دعوت است اگر موضوع دعوت شرک نباشد عیبی ندارد مانند: دعوت های عمومی مردم از همدیگر.

« و من یدع مع الله الهاً آخر لابرهان له فانما حسابه عند ربّه انه لایفلح الکافرون » سوره ۲۳/۱۱۷٫

« قل انی نهیت ان اعبد الذین تدعون من دون الله » سوره ۶/۵۶٫

و نیز سوره ی ( ۷۲/۱۸، ۵۲/۶۸، ۱۳/۱۴، ۳۵/۱۳، ۷/۱۹۷)، سخن از دعوت مشرکانه است.

اما دعوت از غیر خدا اگر مشرکانه نباشد مانند آیات زیر:

« قالت ان ابی یدعوک لیجزیک اجر ما سقیت لنا » سوره ۲۸/۲۵، و نیز س ۲۴/۶۳، س ۳/۱۵۳و ۶۱٫

آقای محمد بن عبدالوهاب کلمه عبادت را برداشته و بجای او دعوت گذاشته بر این اساس تفسیر نادرست کرده، در آیه ی اوّل گفته: « و اخبر ان المشرکین یدعون الملائکة و الانبیاء » الخ.

و در آیه ی دوم گفته: « فاخبرأنّه من جعل بینه و بین الله وسائط » الخ.

ایشان فکر می کرد خواندن غیر خداوند صد در صد عبادت غیر خداست به همین جهت یعبدون را به یدعون تفسیر کرد در حالیکه دعوت غیر خدا بطور کلی شرک نیست این چند سؤال را از اینها باید کرد:

۱) اگر در اثر زلزله سقف ویران شد، و شما زیر آوار ماندید آیا دعوت شما در زیر آوار از استعانت مردمی شرک است؟

۲) اگر روزی در چاهی افتادی نباید فریاد بزنی چون شرک است؟

۳) آیا خواندن مردم شرک است و استعانت از غیر خداوند شرک می شود. پس چرا خداوند فرمود: « استعینوا بالصبر و الصلوة »

۴) آیا کمک خواستن از پزشکان در منظر عبدالوهاب شرک است؟ در حالیکه خودش مراجعه به طبیب می کرد.

۵) آیه « هو الذی ایّدک بنصره و بالمومنین » س ۳/۱۲۶، یا « و ما النصر الامن عندالله العزیز الحکیم » س ۲۹/۲۲ تنافی دارد.

آیه دوّمی نصرت را فقط منحصر بخداوند می داند ولی در آیه ی اوّل اجازه نصرت را بدیگران می دهد.

« و لمن انتصر بعد ظلمه فاولئک ما علیهم من سبیل »[۲] سوره شوری ۴۲، ۴۱/۳۹٫

عن النبی صلی الله علیه وآله قال: « من سمع رجلاً ینادی یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم » کافی ج۲، ص۱۶۲٫

فیض الهی واسطه هست پس چرا واسطه شرک باشد.

 

 


۱- نهج البلاغه: کلمه ۶۳

۲- کسی که بعد از مظلوم شدن یاری می طلبد ایرادی بر او نیست و این حق اوست و دیگران نیز موظفند یاریش کنند.

 

تعداد صفحات : 10

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    طرح فرستادن صلوات برای سلامتی امام زمان (عج) - انتخاب کنید و صلوات بفرستید
    آمار سایت
  • کل مطالب : 92
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 10
  • آی پی امروز : 53
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 60
  • باردید دیروز : 6
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 74
  • بازدید ماه : 70
  • بازدید سال : 315
  • بازدید کلی : 10,262
  • کدهای اختصاصی
    دعای فرج سوره قرآن

    //Ashoora.ir|Live Beginsپخش زنده حرم وصیت شهدا مهدویت امام زمان (عج) تاریخ روز

    دعای عظم البلا
    ذکر کاشف الکرب
    روزشمار فاطمیه دانشنامه عاشورا
    لینک ثابت مطالب

    بنده دیگری مباش در حالی‌که خداوند تو را آزاد آفرید! چیست؟

    آیا خیانت در امانت نسبت به کفار و خائنان جایز است؟
    فرق خمس با مالیات چیست؟
    سریع الاستجابة ترین دعا جهت رسیدن به حاجت کدام است؟
    تفسیر و معنای کلمه عزم در قرآن چیست؟
    حوض كوثر
    کدام آیات قرانی، روش تفسیر قرآن به قرآن را تأیید می‌کند؟
    سال هجری و میلادی چه تفاوتی دارند؟
    آیا آفرینش آسمان و زمین و ارزاق ، در شش روز است یا هشت روز!؟
    احترام به پدر و مادر
    زکات در کنار نماز، نشانه جامعیت اسلام
    خلاصه ای از زندگی نامه حضرت ابالفضل العباس(ع)
    زندگى نامه و سیره حضرت زینب سلام الله علیها
    خلاصه ای از زندگی نامه پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله)
    نوجوان هوشمند
    در تنگنای زندگی
    سیمای سوره حجر
    سیمای سوره ابراهیم
    سیمای سوره یوسف
    آشنایی با علوم قرآنی
    آشنایی با سوره مبارکه نساء
    خلقت و شعور حیوانات
    آشنایی با سوره مائده
    شناخت قرآن کریم
    قرآن کتاب جهان داری
    تغذیه در اسلام
    دلائل عدم تحریف قرآن کریم
    اعجاز در قرآن کریم
    نگاهی به سوره ی حمد
    شفاعت ؛ مقاله ای از حضرت آیت الله احدی
    معانی مختلف قرآن از لحاظ لغت
    قرآن، اعجاز جهانی و جاویدان اسلام
    آشنایی با سوره مبارکه آل عمران
    نگاهی به بزرگ ترین سوره قرآن بقره
    نگاه به قرآن کریم باعث افزایش دید چشم می شود . . .
    خدایا
    دانستنی های قرآن
    ستايش بيكران
    گفتارهای رهبری درباره حضرت ام البنین سلام الله علیها
    تاريخ و مكان تولد حضرت زهرا (س)
    روز مادر
    چهل منقبت حضرت فاطمه ی زهرا (علیهاالسّلام)
    نماز، از بين برنده گناهان
    خدا مرا به واسطه ى همان يك نماز بخشيد
    ماجرای هجوم به خانه حضرت زهرا عليها السلام
    گريه بر فراق پدر يا بر ظلم دشمن ؟
    داستانی در مورد فدك
    زهد فاطمه (س)
    تابوت جالب و نیك
    "علم بهتر است یا ثروت؟" و پاسخ حضرت علی(ع)